»» پزشکی قانونی چیست ؟
پزشکی قانونی چیست ؟
نوشته :دکتر صد قضائی اگر چه از اسم پزشکی قانون همراه بودن پزشکی باقانون مفهوم میشود ولی در حقیقت درعین حالی که پزشکی در خدمت قانون است و پزشکی قانونی از تمام معلومات پزشکی استفاده میکند تا راه را برای موفقیت قانون بگشاید یک تضادی نیز بین آنان وجود دارد. صدر نشینان مسند قضا که ترازوی عدالت بر کف, سرنوشت انسانها را رقم میزنند در یک کفه ترازو, قانون را قرار میدهند که با تمام صلابت واستحکام و پایداری و قاطعیت عرض اندان میکند ودر کفه دیگر پزشک را, یعنی در حقیقت نتایج حاصل از پزشکی یا بطور دقیق کارشناسی پزشکی قانونی را, که درست برعمس قانون از قاطعیت و صلابت و پایداری در ان خبری نیست بلکه پر از ناپایداری, بی ثباتی و تغییر و تحول است. گفتیم پزشکی قانونی معلومات پزشکی رادر خدمت قانون قرار میدهد یعنی وقتی در یک مساله مربوط به انسان کارشناسی در کفه ترازو در مقابل قانون قرار میگیرد در خقیقت از علم پزشکی استفاده شده است و اظهار نظر پزشکی قانونی در واقع حاصل از علم پزشکی میباشد و از اصول و قوانین موجود در آن متاثر است. علم پزشکی مربوط به انسان است که یک موجود بیولوژیک بوده و تابع اصول کلی بیولوژی و زندگی و حیات است که پر تغییرات و تحولات و ناپایداریها و ناهمگونیهاست: انسانها با شکلها و قیافه های مختلف, با طرز فکرها و مغزها و روانهای متفاوت خلق شده اند, سیاده زرد, بلند قد, کوتاه قامت زشت, زیبا, چاق, لاغر ... مدتهای متفاوتی عمر میکنند از چند ساعت, روز , ماه , سال تا چندین ده سال حتی متجاوز بر قرن, و در شرایط متفاوت زندگی را بسر میبرند. فقر یا غنا, رفاه یا سختی, سعادت یا نگون تا 50 + درجه, سختی های اقلیمی را تحمل مینمایند و دارای خصوصیات انفرادی کاملا متفاوت از همدیگر میباشند که هیچکدام از این خصوصیات نیز ثابت و لا یتغیر نیست: بدین معنی که مثلا انسان سالم قاعدتاً دارای قلبی است که قریب 80 ضربان در دقیقه دارد در حالی که صاحبان 70 یا 90 ضربان نیز سالم و طبیعی میباشند همچنین فشار خون طبیعی انسان حدود 13 و 14 است در حالی که شخص با فشار خود 10 یا 11 نیز بطور طبیعی و کاملا سالم زندگی میکند, یک نفر با فشار خون 15 _ 16 احساس ناراحتیهای مختلف مینماید در حالی که دیگری با فشار 17 و 18 نیز هیچگونه ناراحتی حس نمیکند و وقتی درجه فشار خودن را به خودش اطلاع میدهند تعجب میکند, انسانی مکن است ساعتها و روزهای گرسنگی یا تشنگی را تحمل کرده و زنده و سالم بماند و یا در شرایط مختلف سرما و گرما مقاومت نماید و انسان دیگری بامختصر تغییری در شرایط حرارتی یا تغذیه ای از بین برود و هزاران نمونه دیگر که نشان دهنده این است که انسان موجودی بیولوژیک بوده و تابع قوانین و اصوبل متغیر بیولوژی یا زندگی و حیات میباشد و طبیعتاً قوانین ثابت و یکنواخت و مشابهی نمیتواند داشته باشد. یک بیماری همه گیر شیوع پیدا میکند. عده ای مبتلا میگردند و عده دیگری کوچکترین ناراحتی پیدا نمیکنند از آنهائی که مبتلا شده اند گروهی میمیرند و گروه دیگری زنده میماند از عده ای که زنده مانده اند گروهی سلامت کامل خود را بازیافته و هیچگونه نقص و معلولیتی نشان نمیدهند در حالی که گروه دیگری بقایائی از بیماری مبتلا شده را بصورت معلولیت و نقص عضو تا آخر عمر با خود دارند, تمامی این مسائل نسان دهنده متغیر بودن قوانین و اصوال بیولوژیک است که مخصوص هرموجود زنده از جمله انسان میباشد که پزشکی انسان نیز متاثر از آن است در نتیجه علم پزشکی قانونی نیز منعکس کننده این اصول متغیر بیولوژیک میباشد. اگر بخواهیم در پزشکی با قاطعیت سخن بگوئیم باید هر انسانی را مستقلا بطور کامل و کلی مطالعه کرده و بشناسیم و خصوصیات بیولوژیک او را مشخص و معین سازیم سپس درباره او بعنوان فردی مستقل با خصوصیات ویژه و منحصر به خود اظهار نظر نمائیم یک شکستگی استخوان ران در فردی ممکن است در ظرف دو ماه بکلی جوش خودره و بهبودی یابد در حالی که همین امر در فرد دیگری امکان دارد در مدت یک ماه انجام گیرد و یا در شخص دیگری ماه ها طول بکشد ویا اصلا جوش نخورد و یا عوارض ثانوی بوجود اورده حتی منجر به مرگ نیز گردد یعنی در حقیقت شکستگی استخوان ران و جوش خوردن ان اگر چه در کل یک پدیده واحد است ولی بطور انفرادی میتوان گفت هر انسانی شکستگی مخصوص به خود و جوش خوردن مخصوص به خود را دارد یعنی هر وجودی از وجود دیگر مستقل است وهر کدام واکنشهای مخصوص به خود را دارد. نمونه دیگری بیان کنیم, دختر باکره ای مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد, قاعدتاً معاینه او باید پارگی پرده بکارت را نشان داده و پارگی هم با خونریزی همراه باشد در حالی که بعضی اوقات نه پرده بکارت پاره میشود و نه خونریزی بوجود میآید و درعین حال تجاوز نیز انجام گرفته است اینم امر وقتی اتفاق میافتد که پرده دختر از پرده های به اصطلاح نوع الاستیک یاکشدار باشد یعنی با وجود انجام عمل جنسی پاره نشود فقط بعلت کشدار بودن کشش پیدا کرده و این عمل را ممکن سازد طبیعتاً چون پارگی نیست خونریزی هم نخواهد بود, در بعضی مواقع بعلت فقدان خونریزی مورد اتهام و بحرمتی داماد قرار گرفته وحتی گاهی مظلومانه جان خود را نیز از دست داده است. برای روشن شدن بیشتر مساله و درک مشکلات پزشکان قانونی نمونه های دیگری از ناپایداری و ناهمگونی اصول بیولوژیک انسانی ارائه می کنیم تا خوانندگان محترم ملاحظه فرمایند تا چه حد پزشکی قانونی در رابطه با بی ثباتی و تغییر پذیری اصول بیولوژیک با سختی ها رو درروست. داروئی به بیماری تجویز می شود معمولا اثر شفا بخش دارو سبب بهبودی وبیمار می گردد و اگر دارو با مقادیر زیادتر از اندازه تجویز شود باعث خطر بوده و در صورت تجویز بمقدار کمتر از اندازه, بی تاثیر خواهد بود پس پزشک دارو را به اندازه تعیین شده و توسط علم پزشکی تجویز می کند و مطمئن است که کار صحیح انجام داده و هیچ خطائی مرتکب نشده است ولی بعد از دقایقی حال مریض بهم می خورد و بیمار حالت شوک پیدا می کند که اگر بطور فوری و صحیح درمان نشود امکان دارد فوت نماید در این حالت می گویند بیمار نسبت به آن دارو حساسیت یا آلرژی داشده و داورئی که با مقدار صحیح و بدون عیب و نقص تجویز شده بود بجای بهبودی و شفای بیمار سبب ناراحتی و احیاناً مرگ او گردیده است پس مساله ای به اسم آلرژی نیز وجود دارد که پزشک باید به فکر آن باشد بار دیگر همان دوای شفا بخش را به بیمار دیگری تجویز می کند ومساله آلرژی را نیز در نظر می گیرد از مریض تحقیقات کافی کرده در صورت لزوم, آزمایشهای مشخصی را نیز انجام می دهد تا از بابت آلرژی خطری متوجه بیمار نگردد این بار پس از تجویز دارو مشاهده می شود که مثلا اگر دارو را برای ناراحتی عصبی تجویز کرده بود و روی اعصاب او اثر شفابخش اعمال کرده ولی روی دستگاه تنفس وی اثر تضعیف کننده داشته و او را دچار ناراحتی تنفسی ساخته است این بار اثر به اصطلاح جانبی یا اثر فرعی دارو مطرح می باشد. نوبت دیگر باز در تجویز همان دارو به بیمار دیگری پزشک اثرات جانبی انرا نیز در نظر می گیرد و دارو را تجویز می کند ایندفعه پس از چند روز بیمار دچار اختلالات گوارشی می گردد و معلوم می شود که ناشی از آثار به اصطلاح ثانوی دارو بوده بار دیگر به هنگام تجویز همان دارو آثار ثانوی ممکن را نیز درنظر می گیرد و با احتیاط کاملتر دارو را تجویز می کند متاسفانه پس از مدت کوتاهی بیمار دچار اختلالاتی در یکی از دستگاههای بدن مثلا دستگاه خونی می گردد و معلوم می شود که این بیمار بخصوص, نقصانی در ساختمان آنزیمی بدن داشته و کمبود آن ماده یا آنزیم باعث این نوع اختلالات خونی گردیده است بالاخره ماهها یا سالها پس از تجویز یک دارو ممکن است بیمار دچار سرطان یا نقص عضو یا اختلال دیگری گردد که معلوم شود ناشی از تجویز همان دارو و اثرات ویروسی انبوده است. بدین ترتیب ملاحظه می شود که در تجویز فقط یک قلم دارو که ساده ترین و رایج ترین اقدام پزشکی است چه اندازه مشکلات و پیچیدگیها وابهام وجود دارد و چقدر بدن انسانها در پذیرش یک دارو از همدیگر متفاوتن و جتی یک داروی تنها روی همه آنها یکساتن و مشابه اثر نمی کند و ظایف پزشک قانونی مثلا دررابطه با همین عوارض یک دارو, در ارزیابی خطای پزشکی چقدر مشکل می باشد. نگاهی به مساله مرگ بیندازیم , همه انسانها طعم مرگ رامی چشد و دیر یا زود کالبد خاکی را وداع می گویند و به عالم باقی می شتابند در این سفر بی بازگشت تعجب می کنیم وقتی می بینیم یک انسان ماهها بلکه سالها روی تخت بیمارستانی یا در منزل خود با مرگ دست و پنجه نرم می کند و مغلوب ان نمی شود و انسان دیگری صحیح و سالم در یک چشم بهم زدن و بطور آنی در سر کار خود و یا درمنزل بدون کوچکترین مبارزه یا کمترین تقلائی چشم از جهان فروبسته ودارفانی را بدرود می گوید و باصطلاح با یک مرگ انی در می گذرد در اینجا مختصر مکثی درباره گروه مرگهای به اصطلاح انی داشته باشیم و ببینیم این مرگهای آنی چگونه اتفاق می افتند و مثلا چگونه انسانی با شنیدن یک خبر ناگهانی بد یا بعضی اوقات حتی خوب آناً قالب تهی کرده رخت از جهان بر می بندد و در کالبد گشائی هیچگونه ضایعه و عیب و نقصی در داخل بدن او دیده نمی شود که علت مرگ را توجیه کند و می گویند او در اثر رفلکس وقفه ای مرده است رفلکس وقفه ای دیگر چیست؟ رفلکسی که ممکن است در اثر یک اقدام کوچک پزشکی حتی مانند وارد کردن یک سوزن در بدن اتفاق بیفتد ویا در اثر شوخی دو نفر با همدیگر و وارد شدن یک ضربه مختصر از طرف یکی بدیگری پیش آید در مطالعات پزشکی قانونی", کالبد گشائی هیچ علامت کمک کننده ای به پزشک قانونی نمی دهد یعنی عملا پزشک ضایعه ای پیدا نمی کند تا مرگ را به آن نسبت دهد و علت مرگ را رفلکس وقفه ای اعلام م یکند و از طرف دیگر می دانیم که هر روز به هزاران هزار انسان آمپول تزریق می کنند و اعمال پزشکی گوناگون روی آنها انجام می دهند و هزاران انسان با همدیگر شوخی می کنند یا بهم ضربه می زنند ولی هیچکدام نمی میرند و اتفاق هم نمی افتد پس از واکنش انسانها نسبت به داروها, به ضربه ها, و اقدامات دیگر پزشکی یکسان نمیست و هر کدام واکنش مخصوص بخود را داراست وقتی ارزیابی این واکنشها به پزشک قانونی محول می گردد پزشک قانونی در اقیانوس بی پایان بی ثباتی ها و ناهمگونیها و ابهامات باید غوطع خورد تا صدفی مقصود را که همان حقیقت امر است شناسائی کرده و ارائه نماید. نمونه های فراوانی از این قبیل که همه و همه نشان دهنده متفاوت و متغیر بودن قوانین و اصول بیولوژی است, که در کل پزشکی و بطور اختصاصی در پزشکی قانونی, متجلی است. در مقابل این ناپایداریها, ناهمگونیها و تغییر و تحول پذیری ها پزشکی قانونی با آنها روبرواست علم حقوق قرار دارد که علم ثبات و پایداری و تداوم است قوانین وضع شده در ان ثابت و پایدار بوده و مجریان آن عادت به قاطعیت و ثبات داشته از پزشکان قانونی نیز همین خصوصیات را انتظار دارند ولی با توجه به آنچه گذشت انصاف باید داد که کار پزشک قانونی از این حیث فوق العاده مشکل و پیچیده بوده و انتظار همچو قاطعیت و صلابتی از او چندان منصفانه و واقع بینانه نیست, زیرا همانگونه که ملاحظه شد یکنواختی و ثبات در پزشکی و در نتیجه پزشکی قانونی وجود ندارد و پزشک قانونی باید خیلی مجاهدت کرده ودقت و مهارت بخرج دهد تا بتواند از ورای ابرهای تیره و تار ابهامات , غیر یکنواختی و بی ثباتیها, حقیقت ثابت و پیادار را که مطلوب مراجع قضاست پیدا کرده و با اطمینان خاطر و قاطعیت بر آنان عرضه نماید تا آنان بتوانند بعد از اطلاع از حقیقت ثابت و پایدار را که مطلوب مراجعه قضاست پیدا کرده و با اطمینان خاطر و قاطعیت بر آنان عرضه نماید تا آنان بتوانند بعد از اطلاع اط حقیقت امر و پی بردن به کنه مطلب رای صائب خود را صادر نمایند |
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( سه شنبه 86/10/11 :: ساعت 7:13 عصر )
»» وضعیت سقط جنین در کشورهای مختلف
وضعیت سقط جنین در کشورهای مختلف
نویسنده محسن افتخاری کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
http://www.rs272.com/
طبق آمار جهانی ، سالانه 75 میلیون بارداری ناخواسته در دنیا پیش می آید که از این بین 45 میلیون نفر تصمیم می گیرند مادر نشوند و اقدام به سقط جنین خود می کنند . طبق این آمار ،سالانه در جهان حدود 585 هزار زن به دلیل عوارض حاملگی جان خود را از دست می دهند ، که از این تعداد 20 درصد آن به دلیل سقطهای غیر قانونی است . در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سقط جنین در اکثر کشورهای دنیا مطرود و غیر قانونی بود . در نخستین سالهای دهه 1950 ، آزادسازی سقط جنین در بسیاری از کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گرفت و سپس درطول دو دهه 1960 و 1970 در تمامی کشورهای پیشرفته مجاز کردن سقط جنین شروع شد . در حال حاضردر چند کشور اروپایی از جمله فنلاند ، سویس، پرتقال و اسپانیا شرایط خاصی از جمله شرایط بد اقتصاد خانواده و ناتوانی در تامین هزینه های یک عضو جدید ، سن کم یا زیاد زن برای بارداری ، وضعیت تجرد زن و تعداد زیاد فرزندان برای سقط جنین در نظرگرفته
شده است . درمیان کشورهای اروپایی تنها در ایرلند است که سقط جنین به هرشکل و تحت هر شرایطی ممنوع می باشد . درکنار محدودیتهایی که برای زن ایرلندی در خصوص سقط جنین وجود دارد، آنها این امتیاز را دارند که برای سقط به انگلستان سفر کنند .
در کشورهای لهستان ، عراق، لبنان ، یمن و سوریه سقط جنین را جز در مورد تهدید سلامت مادر مجاز نمی دانند و تنها ترکیه سقط را در تمام موارد مجاز دانسته است .
درسال 1999 میلادی سازمان ملل متحد در یک پژوهش جهانی کشورهای مختلف جهان را از لحاظ تجویز سقط جنین
و دلایل آن مورد بررسی ، دلایلی را که برای سقط جنین مورد توجه قرار گرفت، عبارت بود از :
حفظ جان مادر ، حفظ سلامت جسمانی زن ، حفظ سلامت روانی زن ، وضعیت جنینهای ناشی از تجاوز به عنف
و زنای با محارم ، ناقص بودن جنین ، دلایل اقتصادی و اجتماعی و خواست خود زن .
مطابق این تحقیق از میان 193 کشورجهان 189 کشور ، سقط جنین را برای حفظ جان مادر مجاز کرده اند. سقط جنین به دلیل حفظ سلامت جسمانی زن و معالجه او در 122 کشور قانونی و در 71 کشور غیر قانونی است . سقط جنین برای حفظ سلامت روانی زن در 120کشور جایز و در73 کشور غیر قانونی است مجاز کردن سقط جنین مطابق ارزیابی های به عمل آمده موجب شده است مرگهای ناشی از سقط جنین غیر قانونی حداقل 25 درصد کاهش یابد .
وضعیت سقط جنین در ایران
با توجه به غیر قانونی بودن سقط جنین در کشور نمی توان آمار کامل و دقیقی ارائه کرد . برآوردهای غیر رسمی - که چند سال پیش در یک تحقیق علمی آمده بود- عدد 80 هزار سقط در سال را نشان می داد . براساس آمار دیگر ، بیشتر زنانی که به سقط جنین دست می زنند 23 ساله هستند و این به دلیل روابط ممنوع قبل از ازدواج صورت می گیرد وبا اینکه دردوران نامزدی بار دار شده اند. سقط جنین در ایران ممنوع است و فقط در شرایطی با آن موافقت می شود که ماندن جنین در بطن مادر خطر جانی برای او بهمراه داشته باشد . غیر قانونی بودن سقط جنین این مساله را به موضوعی سیاه و زیر زمینی تبدیل نموده است . بیشتر سقطهایی که در ایران رخ می دهد در محلهایی فاقد امکانات بهداشتی و یا از سوی افراد غیر متخصص و با هزینه های بالا صورت می گیرد .
سقط جنینهای غیر قانونی در ایران سالانه موجب مرگ صدها زن می شود . این در حالی است که در بسیاری از کشورها پس از رفع ممنوعیت سقط جنین آمار مرگ و میر زنان کاهش یافته است و تنها در بریتانیا از سال 1963 پس از لغو قانون ممنوعیت سقط جنین تعداد مرگ و میر زنان به نصف رسید .
http://www.rs272.com/
سایت حقوقی دادخواهی ایران
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 86/9/28 :: ساعت 6:58 عصر )
»» کودک آزمایشگاهی و مسائل قانونی آن
کودک آزمایشگاهی و مسائل قانونی آن
نویسنده : دکتر مهدی شهیدی
http://www.rs272.com/ |
http://www.irbar.ir/mos/Frontpage/Itemid,1/ |
یکی از پدیده های دانش جدید ، نوزادی بود که چندی پیش در انگلستان چشم به جهان گشود و در رسانه های گروهی ، کودک آزمایشگاهی نام گرفت . این انسان که قسمتی از راه پیدایش خود را در خارج مسیر طبیعی پیموده است از ، ترکیب نطفه زن و شوهری در خارج رحم و پرورش آن تا مدت معینی در داخل لوله آزمایشگاهی و سپس انتقال آن به رحم مادر ، پا به عرصه هستی گذارده است . این حادثه مانند ره آوردهای دیگر علمی ، مسائل حقوقی خاصی را در بر می انگیزد که طرح آن نه در مجموعه های قانونگذاری ، نه در نوشته های حقوقی سابقه ندارد . از آن جهت که اداره و تنظیم این پدیده ها بوسیله مقررات ، برای پایداری نظم جامعه ضروری است ، دانش حقوق ناگزیر است حداقل همراه این مسائل نوظهور گام بردارد و یا چون سایه ای آن را دنبال کند . از این رو مناسب می نماید که به اختصار وضعیت کودک آزمایشگاهی در سیستم حقوقی ایران موضوع بحث قرار گیرد و با آنکه در بین مقررات قانونی نصی در خصوص آن نمی توان یافت ، به کمک قواعد و اصول کلی و روح مقررات موضوعه ، احکام حقوقی آن استنباط گردد . نسب :
هم چنانکه معلوم است ، نسبت عبارت از رابطه خویشاوندی است که از راه خون بین دو یا چند نفر برقرار می شود . در اینجا دو امر را باید از هم تفکیک کرد : یکی پیدایش نسب و دیگری راه اثبات آن . الف ـ پیدایش نسب ( بحث ماهوی ) کودک آزمایشگاهی قانوناً به کدام شخص یا اشخاص منتسب خواهد شد ؟ لازم است پیش از ورود در مسائل مربوط ، مقدمه ای بیان شود و چون در مورد نسب مانند سایر موضوعات مدنی ، مقررات فقه امامیه مورد اقتباس نویسندگان قانون مدنی ایران بوده است ، مقدمه مذکور را ابتدا در فقه ، وسپس در حقوق مدنی ایران ، مورد توجه قرار می دهیم : 1 ـ از نظر فقهی نسب ، یک امر طبیعی است و در عرف اجتماعات پیش از ظهور اسلام ، نسب از تکون یک انسان ، از ترکیب نطفه دو انسان ذکور و اناث می شده است . هر چند در پاره ای از ادیان و نزد بعضی ملل ، برای آنکه نسب از اعتبار حقوقی و نفوذ اجتماعی برخوردار باشد ، کم و بیش وجود شرایطی نیز ضروری بوده است ، ولی اساس تحقق نسب و منشاء اصلی الحاق طفل به شخص ذکور و اناث همان انعقاد نطفه از دو شخص مذکور بوده است . امروزه نیز در عرف عام اجتماعات ، نسب همین منشاءرا دارد . آنچه مسلم است این است که پس از ظهور اسلام ، این مبنای طبیعی ، مورد انکار و رد شارع مقدس قرار نگرفته است و به اصطلاح اصولی ، در مورد عنوان نسب ، حقیقت شرعیه ای وجود ندارد ، بلکه در فقه نیز نسب به همین معنی عرفی اطلاق می گردد ، منتها در یک مورد نسب طبیعی مورد شناسائی حقوقی اسلام قرار نگرفته است و آن مورد مربوط به زنا است که هر چند طفل از نطفه زن و مرد زناکار بوجود آمده باشد ولی چون رابطه جنسی بین پدر و مادر او نامشروع است ، ملحق به ایشان نمی شود . زنا در موردی محقق می شود که طرفین رابطه نامشروع ، بر عدم وجود زوجیت آگاه باشند . در صورتی که ایشان اشتباهاً رابطه جنسی برقرار کرده باشند ، طفل حاصل از این عمل ، با طرفین نسب شرعی خواهد داشت و هر گاه یکی از آنها باخبر باشد ، رابطه جنسی مزبور ، منحصراً از جانب او زنا محسوب شده و انتساب طفل را به او منتفی می سازد ، ولی نسب بین طفل و طرف دیگر برقرار خواهد شد . بنا بر این تولد طفل از رابطه زنا مانع تحقق نسب شرعی است ، ودر غیر مورد زنا باید نسب طبیعی ، نسب شرعی و معتبر محسوب گردد ، مانند نسب ناشی از شبهه . 2 ـ از نظر حقوق مدنی ، قانون مدنی ایران نیز در این مورد ، از حقوق امامیه متابعت کرده است و بر مقررات آن ، چیزی نفیاً یا اثباتاً نیفزوده است . طبق ماده 165 قانون مدنی طفل متولد از نزدیکی به شبهه ملحق به طرفی می شود که در اشتباه بوده و نزدیکی را مشروع تصور کرده است . همچنین مطابق ماده 1166 قانون مدنی در صورتی که نکاح بین زن و مرد باطل باشد ، طفل با هر یک از ایشان که از بطلان نکاح بی خبر بوده است ، نسب قانونی خواهد داشت . به طوری که معلوم است ، ملاک اصلی الحاق نسب بین طفل و شخص و یا اشخاص دیگر ، پیدایش او از نطفه ایشان است ، منتها در ماده 1167 قانون مدنی قانونگذار فقط زنا را مانع تحقق نسب مشروع دانسته است . بنا بر این در هر مورد که زنا صادق نباشد مانعی در انتساب طفل به شخصی که از نطفه او تکون پیدا کرده است وجود نخواهد داشت . با توجه به مطالب بالا باید گفت که طفل متولد از بارور کردن تخمک و ترکیب نطفه مرد و زن ، در خارج از رحم در درون لوله آزمایشگاهی ملحق به صاحبان نطفه خواهد بود . زیرا از یک طرف نسب طبیعی محقق است ، و از طرف دیگر ، برای پیدایش نسب مشروع ، قانونگذار خصوصیت دیگری را نظیر انجام رابطه جنسی بین مرد و زن لازم ندانسته است ، حکم حقوقی مزبور نه تنها در موردی است که بین دو طرف نطفه رابطه زوجیت وجود داشته باشد بلکه حتی بعید نیست گفته شود ، در صورتی هم که طرفین از این حیث ، با یکدیگر بیگانه باشند ، جریان پیدا می کند و طفل با ایشان نسب قانونی خواهد داشت . در این صورت تحقق نسب طبیعی مسلم است ، عنوان زنا که جز با انجام راتبطه جنسی نامشروع بین طرفین ، حاصل نمی شود صادق نخواهد بود تا مانعی برای الحاق طفل به صاحبان نطفه باشد . در این حکم فرقی نیست بین موردی که زن صاحب تخمک ، شوهر داشته باشد یا خیر . مسئله دیگری که طرح آن در اینجا مناسب به نظر می رسد ، این است که هر گاه نطفه مرد و زنی در لوله آزمایشگاه ترکیب شود و سپس در رحم زن دیگری قرار داده شود و بعد از انقضاء دوره حمل ، طفلی از آن متولد گردد ، از نظر نسب و آثار قانونی چه وضعیتی نسبت به این زن خواهد داشت ؟ تا آنجا که اطلاع داریم ، این فرض هنوز در عالم پزشکی وقوع نیافته است ، ولی ممکن است در آینده نزدیک واقع گردد . به همین جهت بحث اختصاری نسبت به وضعیت حقوقی آن خالی از فایده نیست . آنچه مسلم است ، این است که در این مورد نسب قانونی بین زنی که طفل در رحم او رشد پیدا کرده و خود طفل بوجود نخواهد آمد . زیرا تخمک آن زن در پیدایش کودک شرکت نداشته است و صرف تکامل یافتن و گذراندن مراحل رشد در رحم سبب تحقق در نسب نیست بنا بر این طفل فقط به صاحبان نطفه ملحق خواهد گردید ولی آیا این مورد را می توان سبب نشر حرمت دانست یا خیر ؟ به عبارت دیگر ، آیا صرف تکامل طفل در رحم زن می تواند از موانع نکاح به حساب آید ؟ مثلاً آیا کودک مزبور می تواند بعداً با آن زن و یا همسر و فرزندان او ازدواج کند ؟ با لحاظ روح مقررات کلی مربوط به نکاح و خویشاوندی پاسخ این مسئله را نمی توان به روشنی استنباط کرد ؛ زیرا از یک طرف قانون مدنی در ماده 1045 و مواد بعدی ، تمام موانع نکاح را بطور محصور برشمرده و از آنها نمی توان مانعیت چنین امری را استنباط کرد ،توقف نطفه را در رحم ، تا رسیدن به تکامل نمی توان سبب قرابت دانست . زیرا منشاء قرابت که از موانع نکاح به حساب می آید به سه امر لانحصار یافته و آن عبارت است از نسب ، سبب رضاع که هیچ یک با موضوع مورد بحث نمی تواند قابل انطباق باشد . در نتیجه قرابت و خویشاوندی بین طفل و زن موجود نیست و این وضعیت سبب نشر حرمت مانع نکاح نخواهد گردید . از طرف دیگر هنگامی که از ارتکازیات حقوقی ذهن خود مراجعه می کنیم در می یابیم که وجدان به آسانی حاضر به قبول این امر نیست که مثلاً کودک مزبور بتواند قانوناً با زنی که او را مدتی در رحم خود پرورش داده است ازدواج کند آیا می توان به کمک وحدت ملاک یا به استناد مفهوم اولویت ، حکم قرابت رضاعی را نسبت به مورد بحث جریان داد و چنین استدلال کرد که ملاک نشر حرمت در رضاع این است که رشد جسمانی مرتضع ، بر اثر تغذیه او از ماده ای فراهم آمده که از جسم مرضعه تولید گردیده است و در مورد بحث نیز مسلماً این وضع موجود است ؟ یا آنکه وقتی رضاع با اجتماع شرایط خاص خود سبب نشر حرمت و مانع نکاح باشد به طریق اولی ، تکامل و تشکل طفل در رحم ، می تواند نسبت به نکاح مانعیت داشته باشد ؟ به وجود نکاح مذکور در بالا ، بخصوص از آنجا می توان بهتر پی برد که در بسیاری روایات فقهی و عبارات فقها ، برای تحقق نشر حرمت در رضاع رویش گوشت و استخوان و یا به بیان امروز پیدایش سلولهای بدن طفل از شیر مرضعه به عنوان ضابطه معرفی گردیده است . هر چند رویش گوشت و استخوان در روایات مذکور ، صرفاً به عنوان ضابطه تحقق نشر حرمت ذکر شده است ، ولی نحوه بیان و تعبیر آنها طوری است که بعید نیست بتوان ضابطه مذکور را به اصطلاح فقهی نوعی علت مصرحه حکم تلقی کرد . مع الوصف استنباط مزبور در ملاک گیری قدری دور از احتیاط و شبیه قیاس به نظر می رسد . زیرا درست است که نمو جسمانی طفل از زن به عنوان ضابطه و یا حتی در سطح علت مصرحه حکم نشر حرمت معرفی شده است ، ولی منشاء این نمو در فقه و همچنین در قانون مدنی ( ماده 1046 ) شیر است نه مواد درونی دیگری که طفل در مراحل جنینی برای تکامل جنینی برای تکامل خود از آن استفاده می کند . مضافاً بر آنکه مطلق تغذیه از شیر مرضعه سبب تحقق خویشاوندی رضاعی و نشر حرمت نیست بلکه همانطور که ماده 1046 قانون مدنی مقرر می دارد ، باید شرایطی را از قبیل بوجود آمدن شیر از حمل مشروع و مکیدن آن از پستان ، دارا باشد . مفهوم شرایط مذکور این است که اگر مثلاً شیر ناشی از حمل نباشد ( چنانکه در موارد استثنائی امکان دارد ) یا آنکه ناشی از حمل نامشروع باشد آنکه از پستان مکیده نشده باشد ، و پس از خروج از آن بوسیله ظرف و غیره ئمورد استفاده قرار گرفته باشد ، خویشاوندی بین طفل و زن به وجود نمی آید و منعی برای ازدواج آن دو و یا ازدواج طفل با خویشاوندان زن بوجود نخواهد آمد ، هر چند که تغذیه طفل از شیر به حدی باشد که رویش گوشت و استخوان او را سبب شده باشد . در این صورت نسبت به وحدت ملاک و ذات علت حکم ، دریچه ای برای ورود تردید در ذهن باز می شود . آیا از نظر فقهی و تبعاً از جهت قانون مدنی ، علت حکم نشر حرمت که آن را منصوص تلقی کردیم صرفاً رویش سلولهای بدن طفل از مطلق مواد تولیدی در درون جسم زن است ، یا آنکه علت خصوص نمو این سلولها از شیر آن زن می باشد و شیر در این مورد خصوصیتی دارد ؟ در هر حال با توجه به آنچه گفته شد ، و با توسل به مبانی اصولی ، مانند اصل عدم حرمت و قرابت ، حکم به تحقق خویشاوندی بین طفل و زنی که نطفه او در مرحله تکون شرکت نداشته ولی تکامل طفل در رحم او انجام شده است ، موجه به نظر نمی رسد . ب ـ راه اثبات : آنچه که در بین دلایل اثبات نسب در این فراز ، جالب توجه و در خور بحث می باشد ، اماره فراش است . بر طبق ماده 1158 قانون مدنی : « طفل متولد در زمان زوجیت ملحق به شوهر است مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد » . برای تنظیم امور خانوادگی و جلوگیری از بلا تکلیفی کودکان متولد از زن شوهر دار ، از جهت انتساب و خویشاوندی ، قانون مدنی ایران به تبعیت از حقوق اسلام ، مبادرت به وضع اماره قانونی فراش کرده است . بر اساس این اماره طفلی که در مدت زوجیت متولد می شود به شوهر ملحق می گردد هر چند که زن شوهر دار ، با مردان اجنبی دیگر نیز رابطه جنسی برقرار کرده و انعقاد نطفه طفل از شوهر زن مشکوک می باشد . این اماره حجیت و اعتبار خواهد داشت مگر آنکه دلیلی خلاف مفاد آن را اثبات کند . می خواهیم ببینیم آیا این اماره نسبت به وضعیت کودک آزمایشگاهی که از ترکیب نطفه زن و شوهر قانونی ، در خارج از رحم بوجود آمده و مدتی نیز از مراحل اولیه تکامل خود را در لوله آزمایشگاه سپری کرده است ، حاکمیت دارد یا خیر ؟ آیا پس از تولد ، شوهر زنی که نطفه طفل پس از انعقاد در رحم او قرار داده شده می تواند بدون دلیل و لعان منکر انتساب طفل به خود شود ؟ یا اینکه مانند موارد بارداری عادی و طبیعی ، اماره فراش اجازه نفی ولد بدون دلیل و لعان را به شوهر نمی دهد و در این صورت هر گاه شوهر مدعی نفی ولد باشد باید در برابر اماره الحاق ، ادعای خود را به کمک دلیل به مرحله ثبوت برساند ؟ بدیهی است فرض مسئله در موردی است که دخالت اسپرم شوهر در انعقاد نطفه مسلم نباشد و با فرض مسلم بودن طرح این مسئله دیگر جا ندارد . با اندک دقتی در منابع اماره فراش ومقررات مربوط به خصوص عبارات ماده 1158 قانون مدنی به نظر می رسد که اماره فراش را نمی توان در مورد کودک آزمایشگاهی جاری کرد . زیرا اولاً اماره مذکور در موردی حکومت دارد که بین زن و شوهر نزدیکی انجام شده باشد . چنانکه ماده 1158 مذکور با عبارت : « … مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی … » به خوبی از این امر حکایت دارد . در صورتی که در مورد کودک آزمایشگاهی ، فرض این است که نزدیکی بوجود نیامده ، بلکه طفل از ترکیب نطفه در خارج رحم پیدا شده است . ثانیاً با ملاحظه مقررات مربوط به نظر می رسد که لزوم رابطه جنسی از آن جهت مورد توجه قرار گرفته است که در صورت نزدیکی ، ورود اسپرم شوهر در داخل رحم همسرش ، عرفاً مسلم خواهد بود ، هر چند که اسپرم مردان بیگانه ای هم در آن وارد شده باشد . در صورتی که در مورد کودک آزمایشگاهی ، زمانی که نطفه ترکیب شده در داخل رحم قرار داده می شود اصولاً در ورود اسپرم شوهر ولو در وضع ترکیب به داخل رحم زن تردید وجود دارد . در اماره فراش ، امکان انعقاد نطفه طفل از اسپرم شوهر ، فراهم است . هر چند که این امکان نسبت به اسپرم دیگران نیز موجود باشد ، ولی نسبت به کودک آزمایشگاهی همین فراهم بودن امکان انعقاد از اسپرم شوهر مشکوک و مورد تردید است ؛ اگر اسپرم شوهر داخل رحم شده باشد امکان مزبور فراهم است والا این امکان منتفی است . با لحاظ گفته های بالا ، حکومت اماره فراش را نسبت به مورد بحث باید منتفی دانست . در نتیجه با استناد به اصول علمی ، مانند اصل عدم ، شوهر می تواند بدون دلیل ، منکر انتساب طفل به خود باشد . و این طرف دعوی است که باید تحقق نسب را نسبت به او اثبات کند . نفی ولد نه تنها از جانب شوهر ممکن است بلکه زن نیز می تواند منکر انعقاد طفل از نطفه خود و در نتیجه تحقق نسبت او به خود گردد . بدیهی است در صورت وقوع اقرار به نسب از جانب هر یک از مرد و زن مانعی در اجرا مقررات ماده 1273 قانون مدنی نبوده و طفل با اجتماع شرایط قانونی به مقر الحاق می گردد . حقوق ارث و وصیت الف ـ حقوق کلی : ماده 957 قانون مدنی اعلام می دارد : « حمل از حقوق مدنی متمتع می گردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود » . همچنین بنا بر ماده 1270 قانون مدنی : « اقرار برای حمل در صورتی موثر است که زنده متولد شود » .در شمول این مقررات نسبت به کودک آزمایشگاهی از هنگامی که به رحم انتقال پیدا می کند ، تردید نمی توان داشت ، زیرا عنوان « حمل » عرفاً بر او صادق است . ولی مسئله ای که در اینجا به ذهن وارد می شود این است که آیا کودک آزمایشگاهی پس از انعقاد نطفه ، و مادام که به رحم منتقل نشده است می تواند به موجب مقررات بالا از حقوق مدنی متمتع شود و یا مقرله قرار گیرد ، بطوریکه پس از تحقق شرط یعنی زنده متولد شدن بتوان حقوق مذکور را برای او از همان دوران تکامل خارج از رحم ثابت دانست ؟ از این جهت که قانون حقوق مذکور را برای« حمل » شناخته و حمل عرفاً به جنینی اطلاق می شود که در داخل رحم در حال تکامل است و این عنوان به نطفه ترکیب شده مادام که در خارج رحم است صادق نیست عبارات مواد بالا را نمی توان شامل کودک آزمایشگاهی در دوران مذکور دانست . بر عکس ، با در نظر گرفتن روح مقررات مذکور بخوبی می توان دریافت که منظور اصلی قانونگذار شناخت حقوق مزبور برای نطفه ترکیب شده به عنوان یک انسان بالقوه است ، اعم از آنکه ترکیب و تشکیل او در خارج یا داخل رحم باشد و ابتدای پیدایش و تکامل در داخل رحم خصوصیتی ندارد که حقوق بالا را به جنین منحصر کرده باشد . ذکر عنوان « حمل » از جهت موارد عادی و طبیعی است که در آن تکون و تشکل طفل از ابتدا در داخل رحم آغاز می گردد ، و مورد بحث در گذشته سابقه نداشته است . استدلال اخیر قوی است و نمی توان خلاف آن اظهار نظر کرد بدین جهت مواد مذکور در بالا بدون تردید نسبت به کودک آزمایشگاهی در دوران خارج از رحم نیز شمول خواهد داشت . ب ـ ارث : در اینجا آن قسمت از مقررات ارث که تطبیق آن به مورد کودک آزمایشگاهی جالب توجه است ، بررسی می شود . تردید نمی توان داشت که همانند اطفال طبیعی رابطه وراثت بین کودک آزمایشگاهی پس از وضع در رحم و همچنین پس از تولد بین هر یک ازمرد و زن صاحب نطفه و خویشاوندان ایشان در صورت ثبوت نسب ، مطابق مقررات بر قرار می گردد . ولی از تطبیق برخی مواد مربوط به ارث با مورد بحث مسائل جالبی قابل طرح است که ذیلا به اختصار بیان می شود : طبق ماده 875 قانون مدنی حمل ذر صورتی که زنده متولد شود ، ارث می برد . بر طبق ماده 878 قانون مدنی در صورتی که حمل مانع ارث اشخاص موجود باشد ترکه تا تولد طفل تقسیم نمی شود . ولی اگر عمل مانع ارث ایشان نباشد لازم است به میزان سهم دو پسر از ترکه ، برای حمل موضوع شود تا وضعیت آن بعداً روشن شود . با توجه به دو ماده مذکور دو مسئله در اینجا قابل طرح است : نخست اینکه آیا کودک آزمایشگاهی ، پیش از آنکه به رحم منتقل شود ، و در صورتی که پس از انتقال به رحم . زنده متولد شود می تواند از مرد و زن صاحب نطفه ارث ببرد ؟ با توجه به آنچه که سابقاً گفتیم پاسخ این مسئله به روشنی دانسته می شود . زیرا هر چند عرفاً « حمل » بر این طفل که هنوز در خارج رحم است اطلاق نمی شود ، ولی آنچه موضوع اصلی این حکم است ، همان انسان بالقوه می باشد ، اگر چه در مرحله تکامل ، در خارج از رحم قرار داشته باشد . دوم اینکه با فرض مثبت بودن پاسخ مسئله بالا آیا لازم است به استناد ماده 878 قانون مدنی به میزان سهم دو پسر کنار گذارده شود یا خیر ؟ بدین سوال چنین می توان پاسخ داد که هر گاه مانند حالت طبیعی در بارور کردن نطفه در خارج از رحم ، انعقاد و تشکل بیش از یک نوزاد امکان داشته باشد ، مفاد ماده 878 قابل اجرا است . ولی اگر پیدایش بیش از یک انسان ممکن نباشد کنار گذاردن بیش از سهم یک پسر لازم نخواهد بود . زیرا ، در این صورت وضعیت حقیقی و ارث بالقوه معلوم گردیده است . ج ـ وصیت : در این فراز دو مسئله زیر را بحث می کنیم : 1 ـ حکم ماده 851 قانون مدنی که به موجب آن وصیت برای حمل صحیح دانسته شده است ، با توجه به مطالب گذشته ، در مورد کودک آزمایشگاهی در دوران خارج از رحم نیز جریان خواهد داشت ، منتها تملک طفل نسبت به موصی به منوط به این است که کودک زنده متولد شود . 2 ـ ماده 852 قانون مدنی مقرر داشته است : « اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود ، موصی به ورثه او می رسد ، مگر اینکه جرم مانع ارث باشد» در این ماده فرض شده است که اگر جرم سبب سقوط حمل و تلف او نمی شد ، حمل زنده به دنیا می آمد و ومالک موصی به می گردد . این فرض مبتنی بر حالت عادی و. معمولی است که در آن ، اگر حادثه ای اتفاق نیفتد معمولاً حمل با گذراندن مراحل طبیعی خود زنده متولد می شود . بدین جهت قانون او را مانند طفلی می داند که زنده متولد شده و شرط تملک موصی به را داشته است . در این صورت مثل یک انسان کامل با تلف شدن او موصی به ، به وارث او انتقال پیدا می کند . مگر اینکه جرم مانع ارث باشد ، مانند انکه وارث جنین اقدام به ارتکاب جرم منتهی به سقط شده باشد . همان طور که می دانیم فعل عمدی موجب سقط جنین جرم است و معلوم است که سقط جنین هنگامی مصداق پیدا می کند که حمل در داخل رحم باشد و بر اثر عمل مادی ، از آن جدا شده و خارج گردد . با توجه به مطالب بالا مسئله ای که در اینجا می توان مطرح کرد این است که آیا می توان ماده 852 قانون مدنی را در مورد کودک آزمایشگاهی ، در دوران خارج از رحم ، اجرا کرد و معتقد گردید که اگر نطفه بارور شده موجود در لوله آزمایشگاهی ، موصی له واقع شود و بوسیله شخصی عمداً تلف و تضییع شود ، موصی به ، به وارث او انتقال پیدا می کند . پاسخ این مسئله بر این سوال مبتنی است که آیا اتلاف نطفه بارور شده در خارج رحم جرم است یا خیر ؟ آگر آن را جرم بدانیم بعید نیست که بتوانیم حکم ماده 852 را در مورد سقط جنین با استفاده از وحدت ملاک ، ( نسبت به اتلاف نطفه بارور شده ) نیز تسری دهیم و بگوئیم ملاک اصلی در سقط جنین از بین بردن چیزی است که عادتاً در آینده می توانسته است یک انسان باشد ، و این ملاک در این مورد ( اتلاف نطفه بارور شده در خارج از رحم ) نیز وجود دارد. ولی باید توجه داشت که از نظر کیفری ، نمی توان مجازات سقط جنین را در مورد اتلاف نطفه بارور شده موجود در خارج از رحم به وحدت ملاک اعمال کرد . زیرا ، بر خلاف مقررات حقوقی تفسیر مقررات جزائی و توسعه آن علیه متهم به کمک ملاک گیری جایز نیست و بر طبق اصل کلی ، در استخراج معانی عبارات . نمی توان از شعاع یک تفسیر محدود فراتر رفت . بنا بر این اتلاف نطفه موجود در لوله آزمایشگاه را نمی توان به سقط جنین تشبیه کرده و آن را از این حیث جرم تلقی کرد . ولی آیا می توان بدون توسل به تشبیه فوق ، نفس عمل مزبور را با توجه به مقررات کیفری جرم تلقی کرد ؟ پاسخی که به نظر می رسد منفی است . زیرا کودک آزمایشگاهی پیش از انتقال به رحم ، حرکت و زندگی ندارد و روح در آن حلول نکرده است و عنوان انسان زنده بر آن اطلاق نمی گردد تا بتوان مقررات مواد کیفری را نسبت به اتلاف و تضییع آن شامل دانسته و این عمل را جرم تلقی کرد . نتیجه آنکه با عدم تحقق جرم ، در صورت اتلاف و تضییع نطفه بارور شده ، عنصر اصلی موضوع ماده 852 فراهم نبوده و نمی توان بر مالکیت او نسبت به موصی به و سپس انتقال آن به وارث او ابراز نظر کرد . بدیهی است چنانکه در آینده مقررات خاصی دایر بر جرم تلقی کردن این عمل وضع گردد ، احتمال قابلیت اجرای ماده 852 نسبت به مورد بحث بعید نخواهد بود . |
http://www.rs272.com/
منبع :http://www.irbar.ir/mos/Frontpage/Itemid,1/
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( جمعه 86/9/16 :: ساعت 1:13 صبح )
»» مجازات سقط جنین درایران
مجازات سقط جنین درایران
نویسنده محسن افتخاری کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
http://www.rs272.com/
مجازات سقط جنین به اعتبار وسیله مورد استفاده: گاهی مرتکب از وسایلی مثل دادن ادویه و ... برای سقط جنین استفاده می کند و زمانی با ایراد صدمات بدنی موجب سقط می گردد قانونگذار برای هر کدام ازآنها مجازات خاصی در نظر گرفته است . سقط جنین بوسیله ایراد صدمات بدنی که شدیدترین نوع صدمه بوده برای آن مجازات سنگینی پیش بینی گردیده است . در ماده 622 ق.م.ا مقرر شده است : (( هرکس عالما"و عامدا" بواسطه ضرب یا اذیت وآزار زن حامله ، موجب سقط جنین وی شود ، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص به حبس ازیکسال تا سه سال محکوم خواهد شد )).
مقصود از ضرب و اذیت زن حامله هر نوع ضرب است اعم از اینکه توأم با جرح نیز باشد یا نباشد ،و برای بکار بردن وسایلی چون دادن ادویه و ... ماده 623 قانون فوق اعمال می گردد. این ماده مقرر می دارد : (( هرکس به واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگری موجب سقط جنین زن گردد به شش ماه تا یکسال حبس محکوم می شود و اگر عالما" و عامدا" زن حامله ای را دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگری نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام برای حفظ جان مادر می باشد و در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد )).
وسایل مذکور ممکن است فیزیکی باشد مانند بکار بردن وسایل جراحی یا وسایل دیگر که موجب باز شدن دهانه مخصوص رحم می گردد یا کورتاژ .
آنچه در ماده فوق قابل توجه است اگر شخصی زن حامله را دلالت به استعمال وسایل مذکور کند و شخصا" مباشرت نکرده باشد
قانونگذار عمل مرتکب را از عموم ماده 43 قانون مجازات اسلامی راجع به معاونت خارج نموده و مجازات مستقلی را برای آن قائل شده است .
مجازات سقط جنین به اعتبار شخصیت مرتکب : قانو نگذار از جهت شخصیت و مسئولیت کیفری بین مواردی که توسط افراد غیر متخصص یا توسط خود زن حامله و یاشوهر انجام می پذیرد تفاوت قائل شده است .
الف )مجازات افراد غیرمتخصص
طبق ماده 623 ق.م.: هرکس بواسطه دادن ادویه با وسایل دیگر موجب سقط جنین زن گردد به شش ماه تا یکسال حبس محکوم می شود. واگر عالما " و عامدا" زن حامله ای رادلالت به استعمال دویه یا وسایل دیگر نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام برای حفظ حیات مادر می باشد و در هر صورت مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد
ب) مجازات افراد متخصص
بموجب ماده 624 ق.م.ا : اگر طبیب یا ماما یا داروفروش و اشخاصی که به عنوان طبابت یا مامایی یاجراحی یا داروفروشی اقدام می کنند وسایل سقط جنین فراهم سازند و یامباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت .
قانونگذار در ماده فوق برای پزشک ، ماما ، و ... به لحاظ سمت و شغل آنها مجازات را تشدید نموده است و قائل به شدت عمل خاص شده است زیرا پزشک ، ماما، جراح و ... قسم خورده اند و به موجب آن باید حافظ نسل باشند و نه قاتل آنها و مراجعه مردم به
ناشی از اعتمادی است که به آنان دارند و بعلاوه اطلاعات و معلومات طبی آنها نیز انجام این جنایت را تسهیل می کند ، حتی در مورد اشخاص مذکور در ماده فوق فراهم آوردن وسایل را بطور کلی کافی برای وقوع جرم دانسته است اعم از اینکه شخصا" مباشرت کنند یا با دیگری ، بنابراین اگر پزشک و ... دارو یا وسایل سقط را تهیه و در دسترس خود زن که می خواهد سقط جنین کند قرار دهند کافی برای تحقق جرم خواهد بود و عمل مذکور معاونت تلقی نمی شود بلکه جرم مستقلی است .
ج)مجازات سقط جنین توسط مادر
طبق ماده 489 ق.م.ا (( هرگاه زنی جنین خود را سقط کند دیه آنرا در هر مرحله ای که باشد باید بپردازد و خود از آن دیه سهمی نمی برد )) .
مجازات سقط جنین توسط مادر ، پرداخت دیه می باشد که طبق قانون یک نوع مجازات تلقی شده است اما به نظر می رسد در اینجا اشاره به سقط جنین قبل از ولوج روح در جنین باشد .
د)مجازات سقط جنین غیر عمدی ( شبه عمد و خطای محض )
در صورتی که سقط جنین ناشی از ضرب و جرح عمدی باشد ولی مرتکب قصد نتیجه نداشته باشد ( سقط جنین شبه عمد ) و همچنین در موردی که خود ضرب وجرح غیر عمدی باشد مرتکب را نمی توان بعنوان اسقاط جنین عمدی مجازات نمود تنها مجازاتی که درباره او مقرر است همان مجازات ضرب و جرح عمدی به اضافه پرداخت دیه به اضافه پرداخت دیه مطابق مقررات می باشد ولی در صورتی که سقط جنین غیر عمدی ناشی از تقصیر راننده وسایل نقلیه زمینی ، دریایی و هوایی باشد مقصر طبق مواد 714 و 715 و 716 مجازات خواهد شد . دراین مواد قانونگذار برای هر یک از دو صورت وضع حمل قبل از موعد طبیعی که درآن طفل زنده می ماند و سقط جنین مجازات جداگانه ای تعیین نموده است آنچه در این مواد قابل توجه می باشد این است که مقنن بعد از انقلاب برای اولین بار اشاره به وضع حمل قبل از موعد نموده است .
نظر فقها در مورد سقط جنین
فقهای بزرگ شیعه ، ابتدا تشکیل جنین را از حیث زمان به دو مرحله تقسیم می کنند:
1- جنین پیش از چهار ماهگی ، پیش از دمیده شدن روح .
2- جنین پس از چهار ماهگی ، پس از دمیده شدن روح .
اکثر فقهای شیعه براین نظرند که سقط جنین پس از دمیده شدن روح حرام است ، اعم از اینکه برای مادر خطر داشته باشد ، یا مشکلات روحی و روانی ایجاد و ... یا خطری متوجه او نباشد یا خطر متوجه خود جنین باشد. اما سقط جنین پیش از دمیده شدن روح در صورتی که خطر جانی برای مادر داشته باشد ، جایز است .
بسیاری از فقها من جمله حضرات آیت ... خامنه ای و فاضل لنکرانی ، قا ئل به جواز سقط جنین برای حفظ جان مادر هستند . حضرت آیت ... خامنه ای، در جواب استفتای فردی که بارداری را برای همسر خود سبب بروز ناراحتی های روانی و مشقت
دانسته است ، فرموده اند : با توجه به حرج و مشقت روحی و درمانی ناشی از بارداری ناخواسته برای همسرتان ، سقط این جنین
را تا قبل از ولوج روح – چهار ماهگی – به دلیل حرج و مشقت غیر قابل تحمل نمی توان گفت حرام است ، بلکه حرج و مشقت رافع است و سقط جنین جایز است .
آیت ... مکارم شیرازی در خصوص ناقص بودن جنین پس ازآنکه با تجهیزات پیشرفته پزشکی معلوم شود که جنین ناقص است و کودکی ناقص الخلقه یا معلول به دنیا خواهد آمد ، اظهار داشته اند : اگر تشخیص بیماری در جنین قطعی است و نگه داشتن چنین
فرزندی موجب حرج است در این صورت جایز است قبل از دمیده شدن روح ، جنین را اسقاط کنند .
مجوز شرعی و قانونی سقط جنین
به این منظور و برای قانونمند کردن مقوله سقط جنین درسال 1381 ، طرح سقط درمانی با امضای چهل نفر از نمایندگان تقدیم مجلس شده بود و شور اول آن در کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ششم تصویب شد و به دنبال شروع مجلس هفتم مجددا" این طرح در دستور کار مجلس قرار گرفت و روز سه شنبه 30 /4/ 1383 کلیات آن به تصویب مجلس رسید . بر اساس این مصوبه سقط در مانی با تشخیص قطعی سه پزشک متخصص و تائید پزشکی قانونی مبنی بر بیماری جنین که پس از ولادت موجب حرج والدین یا طفل می شود یا بیماری مادر که با تهدید جانی مادر توأم باشد قبل از ولوج روح با رضایت زن و شوهر مجاز است و مجازات
و مسئولیتی متوجه پزشک مباشر نخواهد بود
http://www.irbar.ir/content/view/1522/113/
http://www.rs272.com/
منبع :سایت حقوق ایران
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( پنج شنبه 86/9/15 :: ساعت 2:7 عصر )
»» مرگ مغزی چیست ؟
مرگ مغزی چیست ؟
http://www.rs272.com/
مرگ مغزی عبارتست از قطع غیرقابل برگشت کلیه فعالیتهای مغزی کورتیکال - ساب کورتیکال و ساقه مغزی بطور همزمان منطبق با شرایط و مشخصه های بالینی و پاراکلینیک عنوان شده در بندهای مرتبط با رعایت تبصره های ملحوظ
شرایط تلقی مرگ مغزی سه مورد میباشند:
الف) بیمار در اغمای عمیق باشد
شواهدی دال بر مصرف داروهای تضعیف کننده دستگاه عصبی مرکزی وجود نداشته باشد -
شواهدی دال بر هیپوترمی (دمای کمتر از 32 درجه) بعنوان عامل اغما وجود نداشته باشد -
اختلالات متابولیک - توکسیک - اندوکرین عامل اغمای بیمار نباشند -
ب) قطع کامل تنفس و عدم وجود تنفس خودبخودی که موجب وابستگی و نیاز قطعی به دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور) گردیده است. در این مورد رد مصرف داروهای شل کننده (عوامل مهار کننده عصبی عضلانی) و سایر داروها بعنوان عامل نارسایی تنفسی ضروری است
ج) با اقدامات معمول علت اغما حتی الامکان مشخص شده باشد
بررسی های بالینی لازم عبارتند از:
الف) عدم حرکات خودبخودی و عدم پاسخ به شدیدترین تحریکات دردناک
(Absent Brain Stem Reflexes) ب) فقدان بازتابهای ساقه مغز
قطر مردمک ها ثابت بوده و به تحریکات نوری با شدتهای متفاوت پاسخی مشاهده نمیشود -
(occulo vesibular عدم وجود واکنش چشمی - دهلیزی (آزمون کالریک یا -
عدم وجود واکنش گاگ -
تایید نهایی یافته های بالینی با انجام و اثبات آزمونهای پاراکلینیک تکمیلی صورت می پذیرد
الف) تست آپنه مثبت به شرح مقابل : 10 دقیقه قبل از جدا شدن از دستگاه ونتیلاتور (تنفس مصنوعی) به بیمار اکسیژن 100% داده میشود و پس از جدا شدن از دستگاه اکسیژن بمیزان 6 لیتر در دقیقه داده شده و اجازه داده میشود تا (فشار دی اکسید کربن) به حد شصت میلیمتر جیوه برسد. در صورت عدم مشاهده هرگونه فعالیت تنفسی تست آپنه مثبت و مؤید مرگ مغزی میباشد
ب) انجام نوار مغزی در دو نوبت و حداقل بفاصله شش ساعت و هر نوبت بمدت بیست دقیقه. ایزوالکتریک بودن نوار مغزی در دو نوبت مؤید مرگ مغزی میباشد
کلیه یافته های بالینی و آزمونها باید بمدت 24 ساعت بدون تغییربمانند
پزشکان تعیین کننده مرگ مغزی که تکمیل کننده برگه مخصوص تایید مرگ مغزی میباشند شامل دو پزشک متخصص نورولوژی و یا یک متخصص نورولوژی و یک متخصص جراحی مغزواعصاب میباشد که هرکدام جداگانه بیمار را معاینه و بررسی نموده و برگه مخصوص را تکمیل ممهور و امضاء می نمایند. همچنین برگه مذکور توسط یک پزشک متخصص بیهوشی و پزشک نماینده سازمان پزشکی قانونی کشور ممهور و امضاء میگردد
در مورد کودکان زیر 5 سال زمان نگهداری بیمار تحت دستگاه تنفس مصنوعی حداقل 72 ساعت می باشد
شروع بررسی مرگ مغزی با درخواست پزشک معالج و از طریق مشاوره پزشکی انجام میگیرد
فرم ضمیمه در مورد هر مرگ مغزی باید کاملا تکمیل و به مرکز مدیریت پیوند و بیماریهای خاص ارسال گردد
http://www.rs272.parsiblog.com/
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( چهارشنبه 86/9/14 :: ساعت 12:5 عصر )
»» حقوق قانونی سالمندان
حقوق اخلاقی و قانونی سالمندان
تهیه و تنظیم :پریناز جهان پیمادانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری
از دست دادن حقوق ، قربانی شدن وسایرمشکلات سنگین برای فردی که هیچ برنا مه ای برای اداره خود واموالش پس از مرگ یا نا توانی در نظر نگر فته باشد ،پیش خواهد آمد توصیه هاوخدمات یک وکیل شایسته به عنوان مدافع ، در زمینه موارد شخصی و قانونی می تواند استقلال آینده فرد را تا مین کند . پرستار باید بیمار مسن را تشویق کند که از قبل دستور العملهایی در مورد تصمیم گیری در آینده خود در صورت ناتوان شدن آماده کند .قدرت وکیل ناشی از یک توافق قانونی است که به فرد تعیین شده اجازه می دهد در موارد مشخص و برنامه ریزی شده ای از جانب موکل اقدام کند .این نوعی قیمومیت داوطلبانه است ،وقتی فرد سا لمند دارای صلاحیت باشد ،این حق را اعطا می کند .قدرت وکیل در صورتی که امضا کننده (فرد سالمند) فاقد صلاحیت باشد فاقد اعتبار خواهد بود ، مگر اینکه بطور دیگری توافق شده باشد . قدرت مداوم وکیل (اعطای اختیار دایمی) نیز توافق مشابهی است که حتی در صورت ناتوان شدن یا از دست رفتن صلاحیت سا لمند ادامه می یابد . این اختیار تصمیمات مالی یا حتی تصمیمات شخصی، بسته به میل فرد ، را نیز شامل می شود.راه دیگری که فرد سالمند می تواند در نظر بگیرد از طریق ائتلاف با شخص دیگری به عنوان امین برای اداره اموال است . از طریق این اتحاد ،فرد شخص دیگری را برای اداره دارایی ها یش تعیین می کند و شرایط و چگونگی اداره اموال را مشخص کرده و یک فرد ذینفع را نیز تعین می کند .
در صورت بروز ناتوانی و عدم صلاحیت ، اداره اموال و داراییهای سالمند طبق تمایل او انجام خواهد شد .اگر سالمند ، از قبل برای آینده و امور مالی خود ترتیبی نداده باشد ، در صورتی که به نظر بیاید که قادر به تصمیم گیری نیست ، هر فردی می تواند عر ض حال عدم صلاحیت درمورد سالمند به دادگاه ارایة کند در صورتی که دادگاه تایید کند که فرد فا قد صلاحیت است ، قاضی یک قیم تعیین می کند ، نفر سومی که دادگاه قدرت تصمیم گیری های مالی وفردی در مورد سالمند را به او واگذار می کند .دو نوع قیم وجود دارد : قیم شخصی وقیم اموال. از آنجا که این عمل دادگاه موجب محروم شدن سالمند از آزادیهای مدنی و حقوق قانونی میشود ،احتمال صد مه زیادی وجود دارد . اقدامات احتیاطی شامل (1) باید به فرد سالمند اخطار داده شود ، (2) باید به سالمند فرصتی داده شود تا از نظر قانونی دلایل خود را ارائه کند و (3) گواهی پز شک توسط دو نفر مجدداً برسی شود . قیمومیت محدود ، نوعی قیمومیت است که محدودیت کمتری برای سالمند ایجاد می کند . در این نوع قیمومیت به قیم اتنخابی ، فقط قدرت تصمیم واجرای وظایفی که سالمند توانایی انجام آن را ندارد واگذار می شود .اگر چه این روش زیاد مورد استفاده نیست ، ولی راه حلی است که ، می تواند مورد توجه قرار گیرد .
دستورالعملهای از پیش تنظیم شده ، اسناد رسمی و قانونی هستند که رهنمودهایی در مورد مراقبت (تصمیم به ادامه زندگی یا ختم آن)و نام یک تصمیم گیرنده قانونی در صورتی فرد در آینده صلاحیت تصمیم گیری را از دست بدهد(وکیل دایمی ) را مشخص کرده است . سند کتبی باید توسط فرد ودو نفر شاهد امضاشود . این دستورالعملهای باید به پز شک داده شده و در پرونده پز شکی پیوست شود .
فرد باید بداند که کاربرد این سند تنها برای قطع کردن یکی یا همه درمانهای پزشکی نیست، بلکه توصیف کاملی است از مواردی که برای درمان از نظر فرد ارجحیت دارد مثل استفاده کامل از درمانهای پزشکی موجود . این دستورالعمل یا وکالت بهداشتی ، اختیار تفسیر خواسته های بیمار با توجه به رویدادها ووقایع پزشکی تفویض میکند و تنها درمورد ادامه یا قطع درمانهای حفظ زندگی نیست.
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( پنج شنبه 86/8/24 :: ساعت 4:7 عصر )
»» انواع مواد مخدر
انواع مواد مخدر
تهیه و تنظیم :حلیمه شیخلو کارشناس ارشد روان پرستاری مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی اورمیه
مواد افیونی ، موادی هستند که بر گیرنده های افیونی عمل می کنند.از انواع مواد مخدرمی توان تریاک ، مرفین ، هروئین ، متادون و ... را نام برد.
تریاک :
در بین مواد مخدر شایع ترین اعتیاد که در ایران دیده می شود ، اعتیاد به تریاک است .این ماده به شکل خمیری قهوه ای رنگ بوده که از طریق دودکردن بادستگاه وافور،سیخ ، خوراکی و تزریقی مصرف می شود.
هروئین :
هروئین سریع الاثرترین ماده افیونی است . به شکل پودر سفید یا قهوه ای بوده عنوان خیابانی آن اشک سیاه ، اشک هدا ، اشک خدا و ... است. هروئین به شکل تزریق وریدی ، عضلانی ،تدخین و استنشاقی مصرف می شود که تمتم موارد مصرف آن اعتیاد آور هستند.بیشترین مبتلایان به ایدز در ایران را همین گروه تشکیل می دهند.(66 درصد موارد)
آثار دراز مدت مصرف هروئین :
بیماری های عفونی HIV/AIDS ، هپاتیت B و C ، عفونت قلب ودریچه های قلبی ، آرتریت و دیگر مسائل روماتولوژیک.
مرفین :
مرفین پودر سفید یا کرمی رنگ می باشد. این دارو در طب بعنوان مسکن و ضد درد قوی در درمان بیماران سکته قلبی و سرطانی مصرف می شود. علت مرگ با مرفین معمولا" ضعف مرکز تنفسی است.
متادون :
متادون یک ماده افیونی صناعی است که در آزمایشگاه ساخته می شود اما تاثیر آن دقیقا"مشابه یک ماده افیونی طبیعی بر مغز است. بر خلاف تریاک ، هروئین ، و مرفین با مصرف آن نوسانات شدید خلق ایجاد نمی شود. ( خلق بالا و نشئه در مصرف و خلق پائین با از بین رفتن اثر ماده ) ، این ماده فقط در تحت یک برنامه ساخت یافته و همراه دیگر اقدامات نو توانی و مشاوره ای بصورت روزانه و تحت نظارت تجویز می شود.
کوکائین : کوکائین اعتیاد آورترین و خطرناکترین ماده ای است که مورد استفاده معتادین قرار می گیرد. کوکائین خالص با نام های برف و کرک در بازار قاچاق عرضه شده است.
اعتیاد آوری کوکائین به حدی است که حتی یکبار مصرف آن ممکن است فرد را به اعتیاد بکشاند. مصرف کوکائین با افزایش یا کاهش ضربان قلب ، اتساع مردمک ، نوسان فشار خون ، تهوع یا استفراغ ، کاهش وزن ، ضعف عضلانی ، ضعف تنفسی ، گیجی ومنگی ، تشنج و اغماء ممکن است همراه باشد.
آمفتامین و ترکیبات آمفتامین : از جمله داروهای این گروه که اخیرا" بعنوان داروی شادی آور در محافل تهران رایج شده است اکس تزی است . از این گروه می توان متیل فنیدیت و پمولین را نام برد.
توهم زاها : توهم زاها موادی هستند که فرد با مصرف آنها دچار توهم می شود از جمله این مواد LSD( لایزرجیک اسید دی اتیل آمین ) است.LSD بشکل پودر ، قرص یا مایع ودر نهایت بصورت خوراکی مصرف می شود. این ماده مصرف طبی ندارد.
اضطراب زداها : به داروهایی گفته می شود که برای فرونشانی اضطراب مورد استفاده قرار می گیرند. اکثر داروهای این گروه کم وبیش خاصیت اعتیادآوری دارند و از میان آنها دیازپام اعتیادآورترین محسوب می شود.
حلال ها و مواد استنشاقی : بنزین ، چسب هواپیما ، سوخت فندک ، رنگ های اسپری مورد استفاده معتادین فقیر قرار می گیرد.
داروهای نیروزا : این داروها بوسیله ورزشکاران و افرادی که خواهان افزایش سریع حجم عضلانی هستند مورد استفاده قرار می گیرد. این مواد از نظر طبی بسیار زیان آورند.از این گروه می توان اوکسی متولون و دیانابول را نام برد.
حشیش : حشیش در واقع قویترین و تنها مشتق کانابیس است که بطور معمول اثرات توهم زا پدید می آورد.از کانابیس تحت عناوین فراوانی نام برده شده است. حشیش ، بنگ ، چرس ، ماری جوانا و گرس . حشیش تقریبا" 10 برابر قویتر از ماری جوانا است و بصورت تدخین مورد استفاده قرار می گیرد. معتادان به حشیش بدنبال ماده قویتر می گردند و سرانجام به هروئین مبتلا می شوند. از مهمترین خطرات مصرف حشیش اراده فرد در انجام امور می باشد. نهایتا" مصرف کنندگان حشیش به صورت گروهی ویژه خطرات در می آیند که اختلالات عاطفی و شخصیتی و رفتار ضد اجتماعی ، بی بندوباری جنسی ، مشکلات زناشوئی و بیماری های جسمی در بین آنان فراوان است
کاهش آسیب :
برای نجات یک فرد معتاد از باتلاق اعتیاد هیچ وقت دیر نیست. ایدز با سرعتی باور نکردنی در حال گسترش در سراسر جهان است . بیشترین مبتلایان ایدز در ایران معتادین تزریقی هستند که با سرنگ مشترک به خود ماده تزریق می کنند. بنابراین اگر نمی توانیم یک معتاد تزریقی را از اعتیاد نجات دهیم می توانیم با آموزش به او یاد دهیم که به ایدز و هپاتیت مبتلا شود و دیگران را نیز مبتلا نکند. به او یاد دهیم که در صورت امکان تزریق را کنار گذاشته از اشکال غیر تزریقی مواد استفاده کند.
- اگر اصرار به استفاده از شکل تزریقی دارد سرنگ یکبار مصرف در اختیار او قرار دهیم ، اگر تزریق ضدعفونی را به یاد دهیم خطر ابتلا به ایدز را تقریبا" از بین برده ایم.
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 86/8/13 :: ساعت 6:45 عصر )
»» اعتیاد یک اختلال روانپزشکی است
اعتیاد یک اختلال روانپزشکی است
تهیه و تنظیم :حلیمه شیخلو کارشناس ارشد روان پرستاری مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی اورمیه
وابستگی به مواد افیونی ، از بزرگترین دشواری های جامعه کنونی ایران است . شرایط پیچیده اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی در سالهای اخیر جوانان مارا به سوی اعتیاد به این ماده تباهی آور سوق داده است. هشدار دهنده اینکه ، سن اعتیاد وز به روز پائین می آید. آمار محافظه کارانه نشان از اعتیاد دو میلیون نفر به مواد افیونی دارد.
اعتیاد چیست ؟
اعتیاد یک اختلال روانپزشکی است و غالبا" ثمره یک خانواده آشفته و نابسامانی های عمیق در ساختار محیطی است که معتاد در آن زندگی می کند.حلقه دوستان ، اقوام نزدیک ، محله و....
مواد مخدر مهمترین مواد اعتیاد آور را تشکیل می دهند.انسان بر اثر مصرف برخی مواد از نظر جسمی و روانی به آن وابسته میشود. بطوری که در اثر دستیابی به آن ماده و مصرف آن احساس آرامش و لذت می کند در حالیکه با نرسیدن دارو به احساس ناراحتی روانی و رنج جسمی دچار می شود.
سم زدائی چیست ؟
سم زدائی به این مفهوم است که پزشک با تجویز داروهایی بدن را برای زندگی بدون ماده اعتیاد آور آماده می سازد. این مرحله بسته به نوع ماده چند روز تا چند هفته طول می کشد. در پایان مرحله سم زدائی فرد از نظر جسمی دیگر معتاد نیست. مفهوم آن این است که معتاد دیگر ماده اعتیاد آور مصرف نمی کند اما دچار علائم ترک هم نمی شود . توجه کنید از بین رفتن وابستگی جسمی به معنی بهبودی نیست ، بلکه بهبودی مدتها طول میکشد ونیازمند تغییراتی در سبک زندگی شرکت در گروههای خودیاری و روان درمانی است.
آیا محرومیت از ماده مخدر سبب مرگ می شود؟
محرومیت ازماده مخدر تقریبا" هیچگاه باعث مرگ نمی شود.
ترک چیست ؟
ترک عبارت است از بروز علائم جسمی با کاهش یا قطع مصرف طولانی مدت یک ماده ، این علائم جسمی در مورد هر ماده اختصاصی است . مثلا" علائم ترک مواد افیونی عبارتند از : بیقراری ،چرت زدگی ، بیخوابی ، دردهای عضلانی و استخوانی ، پیچش شکمی ، اسهال و آبریزش دهان وبینی . ماهها پس از ترک ماده مخدر هم ممکن است بیخوابی ، کندی ضربان قلب ، تغییراتی در دمای بدن و اشتیاق به مصرف مواد افیونی وجود داشته باشد.
شرایط لازم برای بازگیری روانی از اعتیاد :
1- انگیزه برای ترک :
مهمترین و دشوارترین مرحله درمان اعتیاد همان ایجاد انگیزه است. عدم تمایل به درمان احساس بسیار نا خوشایندی است که پس از ترک مصرف ماده بوجود می آید. اگر او آمادگی و انگیزه داشته باشد، روانپزشک با تجویز داروهایی ، ناراحتی او را به حداقل رسانده ، بی قراری ، درد ، بیخوابی و دیگر علائم ترک را کنترل کرد.انگیزه برای ترک باید جنبه درونی داشته باشد.انگیزه درونی برای ترک اعتیاد را می توان جزئی از تمایل هر فرد برای بهروزی و رستگاری خود و دیگران دانست وآن را با نمایش سرنوشت بد معتادانی که ترک نکرده اند ،از جمله فلاکت ، فقر ، خودکشی و مرگ آنها و مشکلات گریبانگیر خانواده هایشان در مقابل نمایش خوب معتادانی که بطور کامل ترک کرده اند می توان تقویت کرد.
2- پیدایش احساس مسئوو لیت
3- رفع تمایلات ضد اجتماعی و غیر اجتماعی
4- دگرگونی در روش زندگی
سیستم حمایتی معتاد :
وجود یک فرد یا سیستم حمایت کننده نقش مهمی در نجات فرد معتاد دارد.افرادی که حاضر به اطلاع به هیچ کس نیستند و افراد ی که نمی خواهند همسر واطرافیان از اعتیاد آنها باخبر شوند، در واقع نمی خواهند پل های پشت سر را خراب کنند و به اعتیاد باز خواهند گشت . آنان با محروم کردن خود از سیستم حمایتی ،شکست خود را میخرند.
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 86/7/29 :: ساعت 9:23 عصر )
»» خودکشی در نوجوانان
خودکشی در نوجوانان
تهیه و تنظیم :حلیمه شیخلوکارشناس ارشد روان پرستاری مرکزآموزشی درمانی روانپزشکی اورمیه
خودکشی به مرگی اطلاق می شود که عمدا" به دست خود شخص حاصل می شود.از دوران نوجوانی ، خودکشی و اقدام به خودکشی بعنوان یک رفتار وگاهی یک راه حل برای کشمکش های خارجی و ذهنی مطرح می شود. خودکشی علت مرگ 12 درصد مرگ های این گروه می باشد.
عوامل زمینه ساز : مهمترین این عوامل عبارتند از:
1- بیماریهای روانپزشکی واز این میان به سه بیماری افسردگی ، سوء مصرف مواد واختلال شخصیت باید توجه ویژه داشت.
2- سابقه اقدام وتهدید: فردی که سابقه اقدام به خودکشی دارد 5 تا 6 برابر دیگران در معرض خودکشی می باشد.
3- سن : در سالهای اخیر خودکشی در نوجوانان سریعا" رو به افزایش است و سومین علت مرگ در سنین 15 تا 24 سالگی می باشد.
4- جنس : در تمام گروههای سنی ، خودکشی موفق در مردان 2 تا 4 بربر شایع تر است. اقدام به خودکشی در سنین 15 تا 19 سالگی بیشتر دیده می شود و در زنان بیشتر از مردان است.
5- استرسورهای زندگی : بعض از عوامل استرس زا عاملی برای افزایش خطر خودکشی هستند. از جمله ، بیکاری ، تغییرات ناگهانی در زندگی ، فقدان یا جدائی اخیر ، سالگرد یک فقدان مهم ، مهاجرت و تقلیل روابط اجتماعی.
درمان : اولین و مهمترین وظیفه ، اقدامات طبی یا جراحی لازم برای نجات جان او وجلوگیری از بروز عوارض ثانویه این اقدام است . باید در نظر داشت که هر اقدام به خودکشی هرچند که جنبه نمایشی داشته باشد باید جدی تلقی گردد.
راههای پیشگیری از خودکشی در نوجوانان :
1- نوجوانان را تشویق کنید تا افرادی واقع گرا باشند ودر عین حال به اولویت دادن اهدافی مبادرت نمایند که پیشرفت وتعالی بیشتر را در زندگی برای آنها به همراه داشته باشد.
2- نوجوانان را آموزش دهید که هیچ مشکلی غیر قابل حل نخواهد بود.با این تفاوت که ممکن اسست حل مشکلی به زمان طولانی تری نیاز داشته باشد.
3- به نوجوانان مهارت های گفتگو کردن را آموزش دهید.
4- به نوجوانان برنامه های تلویزیونی ، ویدیوئی ، فلیم و مجلاتی که راه حل های موثر وسازنده ای را درباره موانع موجود ارائه می دهد ، معرفی کنید.
5- نوجوانان را حمایت کنید. این امر اعتماد به نفس او را افزایش داده و احساس میکند که مورد توجه دیگران است.
6- در این افراد لازم است در تعدیل محیط پر استرس او کوشید و از والدین ودوستان او کمک گرفت . به شکایات وی توجه کرده ودر صورتی که خواسته واقع بینانه ای دارد به او یاری رساند و بجای خودکشی راه حل های دیگر را به ایشان توصیه نمود.
7- با نوازش ، صرف وقت وبذل توجه به نوجوانان بیاموزید چگونه برای آنچه می خواهند یک راه مستقیم و درست تشخیص دهند و دنبال کنند. اگر پاسخ آنها به راه حلهای شما منفی است به آنها کمک کنید راه حل های مناسب دیگری بیابند.به آنها بیاموزید تا در موارد ضروری بتوانند با رضایت خاطر پاسخ های منفی شما را بپذیرند.
8- به نوجوانان به عنوان یک انسان احترام بگذارید و به سخنان آنان گوش دهید.
9- نوجوانان را از تصمیمات خوب وبدی که می گیرند ، آگاه کنید تا تصمیم های مناسب برای خودشان را یاد بگیرند.
10- به آنها کمک کنید تا بعد مثبت زندگی را ببینند
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( یکشنبه 86/7/29 :: ساعت 8:17 عصر )
»» پیوند اعضا بدن
پیوند اعضا بدن
پیوند اعضا یکی از موضوعات اساسی مورد مطالعه در حقوق پزشکی است که به واسطه گسترش فن اوری های نوین پزشکی ، منجر به تحولات گسترده ای در دنیای حقوقی و بالاخص حقوق پزشکی گردیده است . جلوه های نخستین این پدیده در گذشته های دور مربوط به پیوند انگشتان قطع شده و در واقع پیوند اعضای جدا شده بدن می باشد که در قالب طب سنتی صورت می گرفت و در این میان ، به صورت علمی و با بهره گیری از ابزارهای نوین پزشکی ، انجام عمل مزبور به سده بیستم بر می گردد که برای نخستین بار با پیوند عروقی تبلور یافت .
پیوند اعضا در زمره یکی از جدیدترین شیوه های درمانی است که برای بیماران لاعلاج و درمان ناپذیر بکاربرده می شود ؛ بیمارانی که به واسطه ابتلا به بیماری هایی نظیر نارسایی کلیه ، سیروز کبد و یا آترزی مجاری صفراوی و ...راهی درمانی جز پیوند اعضای سالم دیگری به جای عضو ناسالم خود ندارند . منابع عمده تامین این شیوه نوین پژشکی-درمانی انسان زنده و نیز اجساد انسانی هستند که حسب قابلیت ، کارایی و استفاده اعضای مورد نیاز ، از هر یک از این منابع بهره برداری می شود . با این همه ، امروزه غالب پیوندهای اعضا از افراد مبتلا به مرگ مغزی گرفته می شود که در این وضعیت می توان از پانکراس(لوزالمعده) ، کبد ، قلب ، کلیه ، قرنیه و... آنها استفاده کرد .
در پیوند اعضا انجام هرگونه پیوندی ، غیر از افراد متخصص که عمل جراحی و پیوند را انجام می دهند ، اعطا کننده عضو و دریافت کننده آن نیز وجود دارند که در این ارتباط رابطه خاصی میان این دو دسته اخیر حاکم است . برای تعیین دامنه و گستره ارتباطی دهنده عضو پیوندی و گیرنده آن که اعضای اصلی تحقق فرایند پیوند اعضا را تشکیل می دهند ، ما وارد دنیای حقوق می گردیم و رابطه مزبور متصف به وصف حقوقی می گردد . به دیگر بیان ، در انجام عمل پیوند میان دو شخص رابطه ای حقوقی محقق می گردد که به لحاظ محوریت پزشکی، در وادی حقوق پزشکی متبلور می گردد .
با این وصف ، مشخص کردن وضعیت حقوقی انجام پیوند اعضا ، جایگاه حقوقی دریافت کننده ، گروه پیونددهنده و اهدا کننده به مثابه شخص ثالث ، وظایف گروه پیوند دهنده، میزان کیفیت عمل مزبور ، شرایط لازمه برای تجویز پیوند عضو ، ضرورت یا عدم ضرورت اخذ رضایت از اهداکننده و دریافت کننده ، رعایت نظامات دولتی مقرر و مسائلی از این قبیل در خصوص پیوند اعضا در زمره موضوعات مورد مطالعه حقوق پزشکی بوده و افزون بر توجیه ضرورت مداخله حقوق پزشکی به طور ویژه مورد مطالعه و امعان نظر قرار می گیرد .
منبع:http://www.akhlagh.org
ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق ومدیرسایت: » دکتر رحمت سخنی ( سه شنبه 86/6/27 :: ساعت 1:52 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این سایت
درمان کودکان تجاوز شده وبیماریهای ناشی از سکس Child pornographمعاینه فیزیکی(جسمی) درتجاوز جنسی کودکان Child pornographyمصاحبه علمی از نظر پزشکی قانونی با کودک تجاوز شده Child pornogپیامدهای سلامتی درتجاوزات وآزارهای جنسی کودکان Child pornographشاخص های فیزیکی (جسمی) و رفتاری کودک آزاری جنسی Child pornograکودک آزاری جنسی (سوء استفاده جنسی از کودک) Child pornographyاحتمال مرگ باداروهای گیاهی افزاینده سکس وچربی سوزشرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنیجیمیل چدید دکتررحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکیقربانیان تصادفات ایران افراد بین 18 تا 49 سال هستندپزشکی قانونی و بررسی رفتار های قبل ازخودکشیSuicideپزشکی قانونی وپدیده زشت سالمندآزاریپزشکی قانونی وانواع خشونتهای جنسی علیه زنانپزشکی قانونی وبررسی علل شوهرآزاریپزشکی قانونی وبررسی عواقب تجاوز جنسی به کودکان[عناوین آرشیوشده]