پزشکی قانونی وبررسی نظریه های خودکشی (خودآزاری )
Suicide
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
واژه «Suicide» برای نخستین بار در سال 1737 توسط دفونتن فرانسوی به کار برده شد و این اصطلاح 25سال بعد یعنی در سال 1762توسط آکادمی علوم فرانسه پذیرفته شد و جزو لغات فرهنگستان آن کشور شد. واژه «Suicide» مرکب از دو لغت لاتین «Sui» به معنی خود و «cide» به معنای کشتن است.خودکشی به عنوان یک رفتار، مرگی است که به دست خود شخص انجام می گیرد و به گفته اشنادیمن «خودکشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است که می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مسأله تعیین شده، این عمل را بهترین راه حل تصور می کند.»
بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیو ملی بهداشت روانی آمریکا، خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند.» .
دورکیم نیز خودکشی را این گونه تعریف می کند: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.» .در این تعریف برای آنکه اصطلاحات «مستقیم» و «غیرمستقیم» تشریح شود باید به مفاهیم «کردار مثبت» و «کردار منفی» تعریف شود؛ «کردار مثبت» مثل این است که فرد گلوله ای را در شقیقه خود خالی کند. «کردار منفی» مانند آن است که انسان خانه ای را که در آتش شعله ور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد. اصطلاحات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بازگو کننده تمایز همانند با تمایز مثبت و منفی است. یک گلوله در شقیقه مستقیماً به مرگ می انجامد، در حالی که ترک نکردن خانه ای شعله ور در آتش یا امتناع از خوردن غذا ممکن است غیرمستقیم یا نهایتاً به نتیجه منظور یعنی به مرگ کشیده شود یا نتیجه آن مرگ نباشد.پدیده خودکشی که ازعوارض مهم دنیای صنعتی عصرحاضراست بیشترمتأثر از نا به سامانی ها ،اختلال های روانی و نابرابری های اجتماعی است . دورکیم درکتاب " تقسیم کار " خود براین اعتقاد است که " خودکشی همراه با تمدن ظاهر می شود و یا حداقل آن چه به شکل خودکشی در جوامع فروتر ملاحظه می شود ، خصوصیات ویژه ای دارد ..." .
در سال 1737 دفونتن برای نخستین بار کلمه Suicideدرفرانسه به کار برد که بعداً آکادمی علوم فرانسه در سال 1762 آن را پذیرفت .
باتاموردراثر خود "جامعه شناسی" ،آورده است که دورکیم درتحقیق خود قصد آن داشته که بین میزان خودکشی و درجه ی پیوستگی افراد درگروه های اجتماعی ( همبستگی و انسجام اجتماعی) رابطه برقرارکند ومعتقد است که هدف دورکیم این بود که میزان خودکشی در گروه های مختلف اجتماعی را به خصایص مشخصه ی این گروه ها ربط دهد و به این طریق علل اجتماعی خودکشی را کشف نماید .
دورکیم طبیعت بشر را با رجوع به مفهوم واقعیت های اجتماعی تبیین می کند . به نظر وی واقعیت های اجتماعی طرق عمل کردن ، فکر کردن و احساس کردن است که تا حدودی بین شماری از مردم مشترک است که این واقعیت ها نسبت به افراد اموری خارجی و بیرونی محسوب می شوند و بر وی اقتدار آمرانه ای را اعمال می کنند. ) درزندگی شهرنشینی کنونی، جمعیت بسیار زیاد درشهرها وعدم تجانس افراد با هم واحساس غربت ، تنهایی وکم شدن تعداد افراد خانوادهها و کاهشیافتن محبت خانوادگی ،افزایش استقلال فردی ،همچشمیها و پیداشدن آرزوهای دور و دراز زندگی مادی ، خواستنها و نتوانستنها، فرارازخانواده و پناهبردن به اجتماع نا آشنا ، سرگشتگی درمیان ارزشهای متضاد زندگی شهری جدید، ناتوانی درمبارزه با دشواری ها وشکستها و نومیدیها، محرومیت درعشق توام با فقر مادی وسرانجام ضعف یا رنجوری شخصیت آن چنان ناراحتیهایی ایجاد می کند که فرد خود را در نابودی وپوچی جستجو می کند و دست به خودکشی میزند.
امیل دورکیم (1917-1858) دراثر معروف خود به نام خودکشی آن را پدیده ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می کند :"خودکشی عبارت است ازهرنوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می بایست چنان نتیجه ای به بار آورد ."
هم چنین می توان به تعریف دشه اشاره کرد که می گوید : " اقدامی معمولاً از روی آگاهی برای سر به نیست کردن خود به آن ترتیب که مرگ هدف یا وسیله باشد ."
آشیل دلماس نیز خودکشی را عبارت می داند از " عملی که به وسیله ی شخص برای معدوم ساختن خود انجام می دهد ، در حالی که اختیار مرگ و زندگی در حیطه قدرت اوست و از لحاظ اخلاقی موظف به انجام این عمل نمی باشد .
مین جر روانشناس ، میل به مرگ را نزد فرد خودکش آرامشی می داند که دراثر تنشهای جامعه - محدودیت های اجتماعی واخلاق ،که توانسته مانع ازرهاشدن انرژی پرخاشگری و جنسی فرد شود ودر نهایت فشار داخلی پدید می آورد به آن دست پیدا کرده است.
ژان باچلر در کتاب خودکشی خود در مورد خودکشی گریز کرایانه می نویسد که " انسان با خودکشی کردن سعی می کند از روبرو شدن با شرایط غیر قابل تحمل زندگی فرار کند." به عبارت دیگر وی خودکشی را خروج از شرایط نامساعد ودشوار زندگی می داند .فردی که اقدام به خودکشی می کند از نتیجه عمل خود آگاهی دارد و این مهم ترین مسئله در تشریح و تبیین پدیده خودکشی است. برخی مانند ارسطو خودکشی به منظور فداکاری ( دگرخواهانه ) را خودکشی محسوب نمی کنند ؛ ارسطو خودکشی را عملی برای معدوم ساختن فرد توسط خودش می داند که" به منظور فداکاری نمی باشد ،یعنی فرد برای قربانی شدن به انتحار دست نمی زند ". اما اسول که دورکیم در کتاب خودکشی به نظر وی اشاره کرده نظری عکس نظریات یاد شده دارد ، اسول معتقد است که "در خودکشی تمام خصوصیات دیوانگی دیده می شود ." او با استناد به این نظر نتیجه می گیرد که خودکشی عملی غیر ارادی است و نباید تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد . دانامردیث لیزاردی در رساله ی دکترای خود معتقد است که اگرچه بسیاری از تحقیقات نشان دهندی این است که اکثر افرادی که اقدام به خودکشی می کنند ،ذهن بیمار دارند اما این نظریات را نمی توان به همه ی بیماران روانی تعمیم دادو معتقد بود که آنها در طول بیماری خود حتماً یک بار به خودکشی اقدام می کنند. انستیتو ملی بهداشت روانی امریکا "خودکشی را تلاشی آگاهانه برای خاتمه دادن به زندگی شخصی توسط خودش می باشد که ممکن است این تلاش به اقدام تلاشی فقط به شکل احساسی در فرد بماند .
منابع:
• آسیب شناسی اجتماعی(جامعه شناسی انحرافات)/ دکتر رحمت الله صدیق سروستانی
• جامعه شناسی خودکشی/استیو تیلور/ترجمه:دکتر رسول ربانی
http://www.rs272.com/ http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://rs272.tarlog.com/
پزشکی قانونی وبررسی علل و انواع خشونت علیه زنان
torment women
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
http://www.rs272.com/
http://rs272.tarlog.com/
http://www.sahand272.blogfa.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
husband beating
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMAT SOKHANI
یکی از عوامل مهمی که سبب می شود تا فرد، رفتاری را انجام دهد یا از ارتکاب عملی ٍخودداری کند، میزان معرفت و شناخت افراد نسبت به اهمیت یا قبح و زشتی آن رفتار و پیامدهای منفی آن است، لذا شناخت قبلی افراد نسبت به دستورات شریعت و سخنان معصومین (ع) در مورد زوایای ازدواج ضروری است، زیرا همه احکام و دستورات دینی با توجه به مصالح و مفاسد واقعی انسان تنظیم گردیده است؛ هرچقدر که انسان ها به ضوابط دینی ازدواج و تشکیل خانواده بیشتر پایبند باشند، به همان میزان از آسایش و امنیت حاصل از ازدواج برخوردار خواهند شد و از آثار زیانبار آن در امان خواهند ماند. از این رو شناخت این احکام میتواند فرد را به داشتن اخلاق نیکو و روابط سالم در خانواده ترغیب کند، به طور مثال اگر فرد بداند که بدخلقی با اهل خانه موجب هلاکت انسان است و کیفر و عذاب الهی را در هر دو جهان درپی دارد و به سلامتیاش آسیب می رساند، مصمم میشود تا در صورت بروز مشکل، پیامد زشت این نوع رفتار را به خاطر آورد و خلاف نفس اقدام نماید و نرم خویی در پیش گیرد. با تکرار این رویه به تدریج حالت تندخویی فرد تغییر میکند. از سوی دیگر دین اسلام، به شدت انسانها را از بحث و مجادله و گفتگوی خصمانه بر حذر میدارد، چنانچه حضرت علی (ع) میفرمایند: «ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیها النفاق» «از جدال و خصومت در گفتگو برحذر باشید، پس به درستی که قلوب را نسبت به برادران بیمار می کند و نفاق را نسبت به آنها می رویاند.»
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که افراد را با ارزشها و هنجارهای اجتماعی همنوا می سازد، به طوری که اگر خانواده، مدرسه، گروه همسالان، وسائل ارتباط جمعی، گروههای مذهبی، سازمان های جوانان و ... را عوامل جامعه پذیری افراد بدانیم، در همه فرهنگ ها به خصوص در فرهنگ دینی، خانواده، عامل اصلی اجتماعی شدن کودک محسوب میشود. خانواده فرد را قادر می سازد تا ارزشها، هنجارها، مهارت ها، عقائد و الگوهای فکر و عمل را فراگیرد. از این رو، هر یک از والدین که در خانواده نقش خود را به خوبی انجام ندهند، در نظام کنش متقابل خانواده، اختلال ایجاد میشود و موجب جامعه پذیری ناقص فرزندان میگردد و در نتیجه فرزندان این خانواده نمیتوانند نقش هایی را که دیگران از آنها انتظار دارند، به خوبی انجام دهند و در مواردی با ارزشها و هنجارهای اجتماعی، ناهمنوا خواهند شد.هر چه اعضای خانواده، از اخلاق و آداب دینی فاصله بگیرند و از حضور جدی دین در عرصه خانواده بکاهند و خدا را در کنشهای متقابل فراموش کنند، از داشتن آسایش و آرامش محروم خواهند شد، در نتیجه، این زندگی نمی تواند زندگی مستحکم و سالمی باشد. عمدهترین خصوصیاتی که میتواند مانع از بروز رفتار ناپسند آزاررسانی به همسر گردد و از پیامدهای ناگوار این رفتار بکاهد، عبارتست از:
اگر بر روابط بین زن و شوهر صداقت حاکم باشد و هر یک صادقانه نیازها، خواسته ها و توقعات خود را برای دیگری بیان کند و واقعیت های زندگی را کتمان ننماید، احساس همدلی و محبت بین آنها افزایش یافته و زمینه های استحکام خانواده فراهم می شود.
زن و شوهر باید خواسته ها و توقعاتی را که از همدیگر دارند، تعدیل کنند، یعنی حدود و توقعات آنها نباید بیش از تواناییهای آنان باشد، در غیر این صورت، زن، همسرش را با افراد دیگر مقایسه می کند و از او می خواهد که همانند آنها امکانات و وسایل رفاهی بیشتری فراهم کند. در مقابل، شوهر نیز همسرش را با زنان دیگر مقایسه میکند و از او می خواهد که اخلاق، ظاهر و رفتارش همانند آنها باشد و نظیر آنها ابراز علاقه و محبت کند. در حالی که افراد از جهت ویژگی های فردی کاملاً متفاوت هستند، از این رو خداوند هم بیش از حد توان افراد، از آنها مسئولیت نمیخواهد و میفرماید: «لایکلف الله نفسا الا وسعها». بدین ترتیب تعدیل خواسته های زن و شوهر موجب می شود که از تلاش و زحمات همدیگر قدردانی کرده و از زیاده خواهی ها پرهیز کنند و زمینههای همدلی و تفاهم را فراهم نمایند.
نهادهای فرهنگ ساز کشور باید بیشترین تلاش خود را جهت گسترش فرهنگ اسلامی، اخلاق دینی و نهادینه کردن آن در جامعه بکار گیرند و مؤلفهها و شاخصهای ارزش های دینی نظیر عدالت را در سطح خانواده بیان کنند تا روشن شود که فرد عادل باید دارای چه ویژگیها، رفتارها و روابطی باشد. وسائل ارتباط جمعی در این رابطه بیشترین وظیفه و تأثیر را دارند، کارکرد و اثرگذاری رسانه های جمعی، به ویژه تلویزیون، به جهت پوشش فراگیر آن، میتواند مثبت و منفی باشد. ارائه تصویر زنان پرخاشگرانه که احقاق حقوق خانوادگی خود را منوط به رفتارهای نادرست، غیرمنطقی، نابردبارانه.... میبینند و یا نمایش شخصیت نامتعادل و افراطی (عاطفی محض یا عقلانی صرف) از زن از جمله کارکردهای منفی رسانههای جمعی است، در حالی که این وسائل می توانند با تهیه فیلم های سینمایی، روابط نامناسب و خشن را با روابط صحیح و سالم خانوادة متعادل مقایسه کنند و با نشان دادن نتایج و پیامدهای مثبت و منفی هر یک از آن دو، راههای محفوظ ماندن زن و شوهر را از این آسیبها ارائه کنند و صبر و تحمل آنان را در مقابل مشکلات و دشواریهای زندگی به نمایش گذارند و از ارائه زندگیهای اشرافی و مجلل و انواع امکانات رفاهی برای تمام اعضای خانواده و... خودداری کنند، زیرا مخاطبین با دیدن چنین صحنه هایی به تدریج به این باور می رسند که محرومیت بسیار بالایی دارند و برای رسیدن به چنین امکاناتی باید از هر وسیله ای استفاده کنند و تا گوی سبقت را از دیگران بربایند و به هیچ حد و مرزی قانع نباشند. این رویه، احساس فقر روانی را در جامعه گسترش می دهد و فرهنگ مصرف کاذب بر مخاطبین تحمیل می شود و بالتبع توجه انسان به مسائل اخلاقی و ارزش های معنوی کاهش می یابد و روحیه قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر که سرلوحه دعوت انبیاء و ائمه معصومین (ع) قرار داشته و جزء فضائل اخلاقی است، در بوته فراموشی قرار میگیرد، در نتیجه سطح توقعات خانواده افزایش مییابد و با احساس محرومیت، نزاعها و درگیری ها آغاز میشود.بنابراین علاوه بر سازندگی فرد و خانواده، نهادها و سازمانهای اجتماعی نیز باید زمینه را برای ایجاد روابط سالم بین اعضای خانواده و ایجاد خانواده متعادل و مستحکم فراهم نمایند.
http://www.sahand272.blogfa.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی و پدیده جدید شوهرآزاری
husband beating
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
وقتی کلمه همسر آزاری را میشنویم فورا بیاد اذیت زنان توسط شوهرشان می افتیم در سالنهای پزشکی قانونی نیز زنان بیشماری را که آثار ضرب و جرح روی سو صورتشان مشهود است را به فراوانی مشاهده میکنیم ولی واقعا همیشه این چنین است ؟وزنان همیشه شاکیان منحصر بفرد سازمان پزشکی قانونی هستند یا مسئله بعدی دیگری هم دارد ؟در کنار زن آزاری توسط مردان متاسفانه مدتی است که پدیده شوم دیگری بنام شوهر آزاری شیوع پیدا کرده است این مقاله در دوقسمت به بررسی شوهر آزاری میپردازد این مقاله توسط کارشناسان آگاه به امور حقوق و قضا در سایت بسیار خوب وبلاگستان حقوقی تهیه گردیده که ایمیل این نویسنده خوب جهت مشاوره نیز در زیر برای استفاده بیشتر خوانندگان گرامی منتشر میشود :
pat_wx2@yahoo.com
هرچند همسرآزاری پدیده ای است که از گذشته های دور در بین جوامع مختلف وجود داشته است، ولی در عصر حاضر، شوهرآزاری به جهت شکل گیری نهضت های فمینیستی و نفوذ و گسترش افکار صاحبنظران این جنبش در جوامع مختلف، به نظر میرسد که این معضل شیوع بیشتری پیدا کرده است. در این نوشتار ضمن بررسی مفهوم شوهرآزاری، علل و عوامل بروز این پدیده، آثار ناگوار آن در سطوح مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد و در بخش پایانی مقاله برای کنترل این آسیب و تحکیم بنیان خانواده پیشنهاداتی ارائه شده است.واژه همسر آزاری که در اذهان عموم به عنوان خشونت شوهر علیه زن بکار می رود، در تمام اعصار و جوامع وجود داشته است و با نهایت تأسف در جوامع امروز نیز علیرغم فضای به ظاهر طرفدار حقوق زنان رو به افزایش است. آمار 43 درصدی زنان کتک خورده آلمانی به دست شوهرشان گویای وجود این آسیب غم انگیز می باشد. تبیین کیفی و کمی و بررسی اثرات ناگوار این معضل نیازمند مجال مناسبی است . دین اسلام برای نهاد خانواده در نظام اجتماعی، ارزش بسیار بالایی قائل است و آن را عامل ایجاد سکینه و آرامش بین اعضای خانواده و جامعه میشمارد، بدین لحاظ حقوق و تکالیفی را برای اعضای خانواده معین کرده و آنها را به رعایت این موارد ترغیب و تشویق نموده است و داشتن روابط سالم و اخلاقی را درکانون خانواده مبتنی بر رهایی از خودبینی و خودخواهی و رعایت احترام متقابل، گذشت و فداکاری، ایثار و دگرخواهی، توجه به مصلحت خانواده و مودّت و رحمت قرار داده است. از این رو معصومین (ع) در روایات مختلف، زن و مرد را دعوت به خوشرفتاری با یکدیگر نموده اند. از پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد خوشرفتاری مردان با زنان روایت شده است که: «اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و خیارکم خیارکم لنسائهم» «کامل ترین مؤمنان از حیث ایمان خوش اخلاق ترین آنهاست و شایسته ترین شما کسانی هستند که با زن خود خوشرفتارترند».امام صادق(ع) هم در مورد خوشرفتاری زنان فرموده است: «ایّما امرأة باتت و زوجها علیها ساخط فی حق لم یتقبل منها صلاة حتی یرضی عنها...»«هرگاه زنی، شب را به عبادت بیدار باشد، در حالی که شوهرش به خاطر پایمال کردن حقش، از او خشمگین است، تا زمانی که او را راضی نکند، نمازش مورد قبول واقع نمی شود.»قرآن نیز در رابطه با رعایت و تقدم مصلحت خانواده میفرماید: «اگر در مواردی یکی از زوجین بعد از ازدواج، همسرش را بر اساس معیارهای خود مطلوب نداند، ولی زندگی با او را ادامه دهد و با وی خوشرفتاری نماید، خداوند به چنین فردی وعدة خیر کثیر می دهد.»همانطور که ذکر گردید در فرهنگ اصیل اسلام، بنیان خانواده بر پایه مودت و رحمت و تفاهم زوجین است، لیکن در فرهنگ مغرب زمین، به جهت اعتقاد به نظریات اومانیستی، فردگرایی و نسبیت اخلاق، خانواده تنها بر اساس معیارهای حقوقی محض پی ریزی شده و اعضای خانواده با اجبار و ابزار حقوق، به رعایت وظایف خویش ملزم میشوند، این مسئله یکی از تمایزات اصلی خانواده غربی با خانواده شرقی است، به طوری که گفته می شود: «شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب تمایل به حقوق. انسان شرقی انسانیت خود را در این می بیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پاگذارد».در حالی که اگر خانواده بر محور حقوق بچرخد و هر یک از زوجین تنها بر اساس منافع شخصی خود، حقوق خویش را استیفاء نماید،خانواده به نهادی بی روح تبدیل می شود که بسیار خشک و شکننده بوده و با کمترین اختلافی متلاشی می شود. اما در دیدگاه اسلامی، برای ایجاد وحدت و صمیمیت واقعی میان زن و شوهر، به تفاوت های غریزی و طبیعی آنها توجه شده و بر اساس این تفاوتها، برای هر یک حقوقی متناسب وضع گردیده است. اما در فرهنگ غرب تلاش می شود تا این تفاوت ها نادیده گرفته شده و زنان به حقوقی مشابه مردان دست یازند. امروزه می توان نمونه بارز این تفکر را در دیدگاههای فمینیستی می توان مشاهده نمود. گروه های فمینیستی با طرح شعار برابری مطلق زن و مرد در تمامی زمینه های اجتماعی، روانی و فرهنگی، خواهان تحولی اساسی در کلیه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی می باشند. از نظر فمینیستها، تعریف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتی زینتی، آنان را در محدودیت های تاریخی قرار می دهد، لذا باید برای دسترسی به برابری و آزادی مطلق زنان مبارزه نمود.گسترش افکار فمینیستی و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، موجب شده است تا برخی از زنان مسلمانی که آشنایی کمتری نسبت به حقوق، احکام و دستورات اخلاقی و دینی و فلسفه تدوین آنها دارند و یا پایبندی آنها نسبت به فرهنگ دینی کمتر است، تحت تأثیر اندیشه های غربی قرار گرفته و بنا را بر ناسازگاری، مخالفت و درگیری، عدم توجه به حقوق همسر و اذیت و آزار وی گذارند، زیرا مبانی حقوقی دیدگاه فمینیسم و اسلام متفاوت میباشد، به طوری که برخی مواد حقوقی در دیدگاه فمینیسم، از نظر آموزه های دین اسلام، شوهرآزاری تلقی می شود و بالعکس. از جمله این موارد «تمکین» است. زوج حق دارد که در قبال پرداخت نفقة زوجه، از او استمتاع نماید و بر زوجه واجب است که نسبت به زوج، جز در مواردی استثنایی با عذر شرعی یا عقلی، تمکین کامل داشته باشد. بنابراین اگر زوج از پرداخت نفقه خودداری نماید و یا زوجه خود را برای کامیابی مرد آماده نسازد، حق همسرش را زیر پاگذاشته و موجبات اذیت و آزار او را فراهم نموده است، در حالی که مطابق دیدگاه فمینیسم، شوهر چنین حقی ندارد و ارتباط جنسی مرد با همسرش بدون رضایت وی، تجاوز جنسی محسوب شده و از مصادیق بارز آزار و اذیت زن شمرده می شود، لذا ضروری است ضمن توجه به چنین تفاوت هایی، پدیده شوهر آزاری و مفاهیم مشابه و مرتبط با آن تعریف گردد.
بعضی از خشونت های زنان، به روح و روان شوهر آسیب می رساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می دهد. معمولاً این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای می گذارد. جلوههای مختلف این نوع آزار عبارتست از:
برخی از زنان به جای حفظ احترام و منزلت شوهر و تکریم او، گفتار، کردار، اوصاف یا خلقت وی را به واسطه قول یا فعل و از طریق ایماء و اشاره و کنایه تمسخر می کنند. در این صورت شخصیت و جایگاه شوهر در نزد دیگران مخدوش می شود.
یکی از بارزترین مصادیق آزار روانی مردان در خانواده، از بین بردن حرمت و احترام نقش پدری آنهاست. رفتارهای اهانت آمیز و پرخاشگرانه از سوی زن در نزد فرزندان، می تواند اقتدار و ابهت پدر را در محیط خانواده مخدوش کند و ضمن شکستن غرور و شخصیت وی، عزت نفس او را لگد مال نماید، در حالی که توصیه های مؤکد دینی در راستای تقویت توانمندی و نظارت پدر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنیان خانواده و ممانعت از کجروی های اعضای خانواده می باشد.
گاه برخی از زنان، اذیت و آزار را به مرحله بالاتری میرسانند و به جای سخنان احترام آمیز، از پاره ای الفاظ ناشایست، فحاشی و انتساب صفات منفی استفاده میکنند تکرار این اعمال موجب میشود که به تدریج شوهر باور کند که در نزد همسر خویش از چنین شخصیتی برخوردار است، در نتیجه رفتاری متناسب با این رویه، بروز میدهد.
محبت و صمیمیت در کانون خانواده، از طریق شناخت و توجه به خواستهها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آنها ایجاد میشود. برای این کار می توان از فرد مقابل سؤال کرد که آیا انتظارات و خواسته های وی برآورده شده است. گاهی برخی از زنان، علیرغم آگاهی نسبت به حساسیت شوهر و اینکه با انجام آن رفتار خاص، به شدت آزرده و ناراحت می شود (هرچند ممکن است که عکسالعمل آشکاری را نسبت به آن نوع رفتار نشان ندهد)، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر او همان رفتار را انتخاب می کنند.
اگر ازدواج عامل وحدت و یگانگی زن و مرد باشد، در این صورت هر آنچه مورد علاقه و احترام یکی از آنها است، باید مورد علاقه و احترام دیگری نیز باشد. همچنان که حضرت علی (ع) میفرمایند: «أصدقاوک ثلاثة و اعداوک ثلاثة؛ فاصدقاؤک: صدیقک و صدیق صدیقک و عدو عدوک و اعداؤک عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک» «دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه دستهاند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو است و اما دشمنانت، پس دشمن تو و دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمن تو است.» بنابراین خویشان و بستگان هر یک، که در نزد او ارزش و احترام والایی دارد، به همان نسبت باید برای دیگری ارزشمند باشد. در غیر این صورت اگر زنی برای بستگان خویش، جایگاه ویژهای قائل شود و آنها را برتر و بالاتر از بستگان همسر خویش به حساب آورد و بیشتر با آنها مراوده داشته باشد و در مقابل، بستگان همسر را بیگانه فرض کند و تمایلی به ارتباط با آنها نداشته باشد و راه را برای روابط آنان مسدود کند و از انجام هر خدمتی از جانب شوهر نسبت به آنها مخالفت ورزد، از این طریق ممکن است فشارهای روحی و روانی زیادی بر شوهر وارد شود، زیرا وی با این رفتار درمییابد که علاقه و دوستی همسرش، نمی تواند صادقانه باشد.
برخی از زنان دائماً همسر خود را با همسر بستگان یا همکاران و دوستان خود مقایسه میکنند و در این شرایط تنها جنبه های منفی شوهر خود را می بینند و آنها را برجسته می کنند و به دنبال آن، خود نیز احساس کمبود و محرومیت در زندگی می نمایند. در چنین شرایطی، تفاوتهای فردی و فرصت های نابرابر افراد مورد توجه قرار نمی گیرد . با ادامة این روش، به تدریج زبان به شکایت و اعتراض گشوده و امتیازات دیگران را به رخ شوهر می کشند و با گفتار و کردار خود، موجب اذیت و آزار شوهر میشوند.
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید می آید. در حالی که برخی از زنان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه می دهند؛ در نتیجه نمی توانند برای حل آنها برخورد مناسبی داشته باشند و موفقیتی کسب کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابی زن شده و بر سلامت و بهداشت روانی او تأثیر منفی می گذارد؛ در چنین شرایطی زن نمی تواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.
بدبینی و سوء ظن که نقطه مقابل حسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب می آید. فرد مبتلا به این بیماری، صاحب یک فکر یا فاعل یک رفتار را بدون دلیل و شاهد، به داشتن اغراض سوء متهم مینماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای دلسوزانه و محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمی کنند و نارضایتی خود را در گفتار و رفتار خود ظاهر می سازند.
این مسئله اغلب در خانواده هایی مشاهده می شود که زن دارای تسلط و قدرت بیشتری است. در این خانوادهها، زن نقش اصلی را در خانواده ایفا می کند و توقع دارد که سایر اعضای خانواده، تصمیمات وی را پذیرفته و به آن احترام گذارند، همچنین در واردی که زن احساس می کند دستورات و تصمیمات او، توسط شوهرش نقض میگردد، این حق را برای خود محفوظ می داند که با او درگیری فیزیکی پیدا کند.
همسرکشی پدیده ای است که همراه با نرخ زن کشی رو به تزاید میباشد. تحقیقات اخیر در ایران که توسط مرکز تحقیقات جرمشناسی دانشگاه تهران در 15 استان کشور انجام شده است، نشان میدهد که جرم همسرکشی در بین زنان و مردان مساوی است. تنها تفاوت بین دو پدیده شوهرکشی و زن کشی، در نحوه ارتکاب جرم می باشد. بر اساس این پژوهش، مردان در کشتن همسران خود مستقل و مباشر هستند، ولی زنان در شوهرکشی، مباشر نبوده، بلکه از طریق تطمیع، تحریک و ... معاون جرم بودهاند. مطابق این تحقیق مشخص گردید که علیرغم آنکه درصد جرائم ارتکابی به وسیله زنان در کشور بسیار پائین است، اما نرخ جرم همسرکشی، توسط زنان بالاست و بالاترین سطح فراوانی آن در کل کشور به شهرهای تهران، کرج، خراسان، آذربایجان و کرمانشاه مربوط می شود.
نوعی دیگر از آزار و اذیتها، صبغة اقتصادی دارد که عمدتاً شامل تصرف بدون اجازه، تخریب و نابودی اموال شوهر می باشد:
1- در برخی موارد زن به قصد انجام کار خیر، بدون مشورت و کسب رضایت از شوهر، اموال وی را به افراد نیازمند و محروم می بخشد و از آنان دستگیری می کند.
2- در موارد دیگری، زن بدون اطلاع شوهر و کسب اجازه از او، مقداری از اموالش را به خود اختصاص می دهد.
3- نوع دیگری از آزارهای اقتصادی زنان، اسراف است، به این صورت که در مصرف اموال همسر، از حد اعتدال خارج می شوند و اسراف یا تبذیر می نمایند. چنانکه «اسراف به معنای خروج از حد، در هر کاری است که انسان انجام می دهد و مراد از حد، همان حد وسط بین سخت گیری و زیاده روی است». معیار تشخیص در این موارد، عرف است که مصرف مال را به اندازة احتیاج و متناسب حال شخص می داند. از جمله مصادیق اسراف عبارت است از:
4- تضییع،به مفهوم ضایع و خراب کردن مال؛ نظیر دور ریختن مواد خوراکی و پوشاک و ...
5- مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ در این شرایط مال برای چیزی دارای فایده مصرف می شود؛ اما مصرف، با حال و شأن آن فرد متناسب نیست.
6- مصرف چیزی که نیازی به آن نیست، یعنی انسان اموال خود را در راهی مصرف کند که مناسب حال او می باشد، ولی نیازی به آن ندارد، مانند کسی که یک ماشین برای رفع نیاز دارد، ولی ماشین دیگری هم خریداری میکند.
7- تبذیر (پراکنده کردن) مصرف مال بدون جهت و فایده است. به بیان دیگر تبذیر، به آن قسم از اسراف گفته می شود که همراه اتلاف مال باشد و هیچ هدف عقلانی نداشته باشد، در این صورت با مصداق یافتن تبذیر،اسراف هم صادق خواهد بود، از این رو برخی از اندیشمندان تبذیر را همان اسراف دانسته اند. در مجموع، زن در چنین آزارهایی با مصرف بی رویه، موجب نارضایتی شوهر می شود و چه بسا از نظر مالی وی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد، به حدی که برای تأمین مخارج زندگی خویش تلاش مضاعفی کند و احساس خستگی جسمی و روحی نماید.
آزار و اذیت زن می تواند در روابط جنسی با شوهر به اشکال ذیل بروز کند:
یکی از وظایف اساسی زن، به جهت نقش آن درجلوگیری از انحرافات اخلاقی همسر، ارضای نیاز جنسی شوهر است، زیرا تأمین این نیاز ضمن آنکه یکی از کارکردهای اصلی خانواده محسوب میشود، از آلودگی های اخلاقی و جنسی افراد جامعه جلوگیری می کند. در برخی از موارد، اجتناب همسر از انجام این وظیفه، می تواند مرد را به جهت مواجهه با زنان دیگر و تحریک غریزی، دچار عصیان و گناه کند و یا در اثر مقاومت و خودداری از ارضای نامشروع، با مشکلات روحی و روانی مواجه نماید، به ویژه اگر چنین رفتاری در سال های اولیه ازدواج رخ دهد که تمایل همسر به برقراری ارتباط جنسی بیشتر است، اثرات تخریبی محرومیت جنسی بیشتر خواهد بود؛ به طوری که یکی از روانشناسان در این رابطه می نویسد: «اشتیاق به تمتع جنسی، خصوصاً در سال های اول زندگی مشترک، در مرد نسبت به زن قوی تر احساس می شود. این خصوصیت جنسی مرد را باید به زن آموخت. استنکاف زن از آمیزش، هنگامی که مرد متمایل به آن است، فقط در مواردی مناسبت دارد که علل معینی (از قبیل ناخوشی، قاعدگی، بارداری) در بین باشد.» از این رو در اسلام مسأله تمکین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب می شود. ولی اگر مرد در آمیزش جنسی رضایتمندی زن را نادیده بگیرد و به شرایط روحی و روانی و جسمی او توجهی نکند و یا زمینه لازم را برای ارضای جنسی زن فراهم نکند و فقط درصدد ارضای جنسی خود باشد، زن احساس می کند که تنها ابزاری است تا نیاز مرد را فراهم کند و اغلب در ارضای جنسی، ناکام می ماند و این رفتار مرد را خودخواهی او برمیشمارد، در نتیجه از عشق و علاقه زن به شوهر کاسته شده و فضا برای ایجاد درگیری و تنش و رفتار آزاردهندة زن فراهم می شود.
در برخی موارد، گرچه زن از آمیزش جنسی با همسر خودداری نمی کند و به ظاهر با آن مخالفتی ندارد، اما این عمل را با سردی و بی میلی تمام انجام می دهد که در چنین وضعیتی، میزان اطفاء شهوت مرد بسیار پایین است و احساس محرومیت می کند، از این رو برخی از روانشناسان معتقدند: «عقیدة زنانی که خود لذتی نمی برند، ولی ظاهراً به امیال شوهرشان پاسخ می دهند و تصور می کنند که بدین وسیله به او خدمت می کنند، غلط و اشتباه است ... سردی جنسی زن و بیمیلی او در لذت رساندن به شوهر می تواند سبب سردی همسرش شود، زیرا شوهر در واقعی بودن احساس او تردید می کند.»
http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی و انواع سوءاستفاده از کودکان و روشهای پیشگیری Child Rape
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMAT SOKHANI
در پزشکی قانونی یکی از موارد حاد بررسی و تشخیص تجاوزات جنسی است در مقالات قبلی در باره انواع و علل تجاوزات جنسی به کودکان و خردسالان بحث نمودیم این بار در باره انواع سواستفاده و روشهای پیشگیری و طرق درمان را بحث میکنیم .این مقاله که در سه قسمت از سایت خوب اعتماد به مدیریت آقای عباس امان الهی استاد دانشگاه و مشاور خانواده دانشگاه شهید چمران تهیه واستفاده گردیده ، علاوه بر تشکر از ایشان از شما خوانندگان گرامی تقامندم نظرات و انتقادت خود را از ما دریغ نفرمائید.درحالیکه بعضی جرائم به آسانی کشف می شوند و گزارش داده می شوند اما چند تا از انها هرگز در روشنی روزهم دیده نمی شوند. سوء استفاده یکی از چنین جرمـی است کـه بـه نـدرت تـوجـه و گـزارش می شود. سوئ استفاده یک غفلت کاملاً ساده بوسیله والدین برای بچه هایشان است. بدرفتاری همچنین بعنوان سوء استفاده از بچه نامیده می شود. سوء استفاده از بچه می تواند جنسی، فیزیکی و احساسی باشد. براساس عوامل وموقعیت های مختلف سوء استفاده از بچه در طی زندگی اش آسیب می زند و ممکن است مانع پیشرفت و سبک زندگی شان شود. انواع دیگر از این می تواند نتیجه صرف غفلت از نیازهای مختلف بچه های در حال رشد باشد. سوء استفاده از بچه ها ممکن است روی بچه هایی صورت گیرد که وسایل رفاهی و عروسک هایی که دوستشان دارند. تقریباً 80 درصد از افرادی که سوء استفاده را تجربه کرده اند در خطر مشکلات رشد روانی سخت هستند. اکثریت این بچه ها ، همچنین با ضربه عــاطفی و دیگر اختلالات مثل اختلال وابستگی واکنش پذیر مـواجه می شوند.سوء استفاده می تواند بوسیله والدین، خویشاوندیا حتی دوست بچه ایجاد شود.در یک تعداد از سوء استفاده از بچه دریافته اند که این موضوعدر موسسه هایی که بچه در آن باشد مثل مدرسه، خوابگاه های مدرسه و کلیساها اتفاق افتاده. سوء استفاده بدنی همچنین یک بخش مهم در تصمیم گیری مربوط به رشد رشد بچه را بازی می کند. مواردی مجزای سوء استفاده بدنی از بچه ها نمی توان بعنوان سوء استفاده از بچه نامیده شود. سوء استفاده بدنی می تواند صدمات،ضربات، لگد زدن، سوختن و دیگر اشکال شکنجه باشد. سوء استفاده بدنی یکی از آسانترین سوء استفاده بدنی تشخیص داده شود چون این می تواند به آسانی بوسیله علامت گذاری و نشانه ها یا کوفتگی در بدن بچه ثابت شود.قوانین می گویند که هر صدمه فیزیکی غیر تصادفی به بچه یا دیگر فعالیت هایی که منجر به آسیب فیزیکی در بچه شود سوء استفاده فیزیکی محسوب می شود.
چگونه می توان کودک آزاری را کاهش می دهیم؟
1- کودکان را بهتر و بیشتر بشناسیم: شناخت کودکان و نیازهای آنان سبب می شوند رفتار بهتری با آنان داشته باشیم، برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتابهای آنها، شرکت در کلاس های آموزشی، مشورت کردن با افراد آگاه و ... استفاده کنیم.
2- علت کودک آزاری را بشناسیم
3- از دیگران کمک بگیریم: مشورت کردن نشانه هوشیاری و اگاهی است، نه ناتوانی. برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری، تلفنی، سازمان های غیر دولتی، افراد آگاه و ... کمک بگیریم.
4- آرامش خود را حفظ کنیم: سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم، زندگی همیشه با مشکلات همراه است. بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند، کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود برای مشکلات خود چاره جویی نماییم و به خشم خود غلبه کنیم.
چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشگیری کنیم؟
پیشگیری همیشه بهــتر، آسانترین و سریع تــر از درمــان است، برای پیشگیری از کــودک آزاری می توانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم: خودداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنین پایین، در ازدواج و تشکیل خانواده،توجه به تنظیم خانواده و تعداد مناسب فرزندان ،افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان،پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلم، سرپرست و ... نسبت به کودکانآشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودک ،توجه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود.تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام بر خورد با مشکلات و اشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره، امداد در مورد کودکان خانواده
نتایج سلامت فیزیکی:
تأثیرات سریع سوء استفاده می تواند نسبتاً کمتر باشد( مثل ضربه یا زدن) یا جدا کردن(شکستن استخوان یا حتی مرگ) در بعضی موارد تأثیرات بدنی موقتی اند. ضمناً تأثیرات بلند مدت سوء استفاده در سلامت بدنی نیز شروع به نمایان شدن می کند. بر اساس بررسی ملی از بهزیستی بچه ها و نوجوانان بیشتر از یک ربع ()از بـچه هایی کـه پـرستار بـرای بیشتر از 12 مـاه بوده اند، مشکل سلامتی بـادوام و تـکراری داشـته انــد. ( مدیریت تحقیق و ارزیابی برای بچه ها و خانواده ها)
نتایج روانی :
تأثیرات احساسی ســریع از سوء استفاده و غفلت جدایی- ترس و یک ناتوانی در اعتماد کــردن می تواند به نتایجی از دوران زندگی ترجمه شود، شامل عزت نفس پایین، افسردگی و مشکلات ارتباطی است. محققان ارتباط بین سوء استفاده جنسی و غفلت و مسائل زیر شناسایی کرده اند:مشکلات در طول کودکی= نشانه های افسردگی و کناره گیری در بچه های حدود 3 سالگی مشترک بوده که غفلت های احساسی، فیزیکی و محیطی را تجربه کرده اند.( Dubowitz , papas , black , stoor2002)
سلامت ضعیف ذهنی و عاطفی:
در یک مطالعه بلند مدت،80 درصد بچه هایی که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند بعنوان ملاک تشخیصی برای دست کم یک اختلال روانپزشکی در سن 21 سالگی است. این بچه ها مشکلات بیشتری شامل افسردگی، اضطراب،اختلالات خوردن و تلاش هایی برای خودکشی نشان می دهند. موقعیت های عاطفی وروانی که بـا سوئ استفاده ارتباط دارند شـامـل هـراس و اختلال وابستگی واکـنـش پـذیـر می شـود. ( Silverman , Reinherz , Giaconia 1996 )
مشکلات اجتماعی:
بچه هایی که طرد شدند مورد غفلت قرار گرفته اند همینکه رشد می کنند بیشتر احتمال پیشرفت رفتارهای ضد اجتماعی دارند. غـفلت های خانوادگی مرتبط بــا اختلالات شخصیت مـرزی و رفــتـار خـشونـت بـار می شود.(Zolotor , kotch , Dufort , Winsor , Catellier 1999 )
نتایج رفتاری:
همه قربانی های سوء استفاده نتایج رفتاری را تجربه نکرده اند. هر چند مشکلات رفتاری بیشتر احتمال ظاهر شدن در این گروه را دارند حتی در یک گروه سن کوچکتر. یک بررسی VSCAW از بچه های سن 5-3 سالگی در foster care دریافت که این بچه ها نشان داده اند سطوح بالینی و مرزی مشکلات رفتاری در یک درجه از بیش از مرتبه جمعیت عمومی. بعداً در زندگی، سوء استفاده جنسی بیشتر احتمال دارد به صورت های زیر ظاهر شود:
مشکلات در طول دوره نوجوانی:
مطالعات دریافتند که سوء استفاده از بچه ها در حداقل 25 درصد بیشتر احتمال دارد که مشکلات مثل غفلت، حاملگی، پیشرفت تحصیلی و دانشگاهی پایین، استفاده از دارو و مشکلات ذهنی را تجربه کنند. (kahey.Thornberry ).دیگر مطالعات بیان می کند که بچه های مورد سوء استفاده بیشتر احتمال درگیری در رفتارهای پرخطر جنسی همینکه به بلوغ می رسند که به موجب آن فرصت های پیمان یـک بیماری جنسی انتقالی را افزایش می دهند.غفلت جوانی و جنایت در بزرگسالی: بر اساس موسسه ملی مطالعات Justic ، سوء استفاده و غفلت از بچه ها 11 بار بیشتر احتمال دارد که برای رفتارهای جنایی مثل یک جوان دستگیر شوند و 1/31 بار بیشتر احتمال دارد افزایش یافته که بچه های مورد استفاده سیگار می کشند و از الکل یا داروهای قـاچاق استفاده می کنند در طول عمرشان. بر اساس یک گزارش از موسسه ملی در سوء مصرف دارو به تعداد از مردم در برنامه های درمان دارو و گزارش داده اند که وقتیکه بچه بوده اند شروع به استفاده کرده اند.
رفتار ahusive :
خانواده های ahusive اغلب سوء استفاده را در طول کودکی خودشان تجربه کرده اند. این تقریباً تخمین زده شده اند که از بچه های مورد استفاده عاقبت بچه های خود را مورد تعدی قرار می دهند.
نتایج اجتماعی:
درحالیکه سوء استفاده از بچه تقریباً همیشه در خانواده رخ می دهد ولی تأثیرش بر همین جا ختم نمی شود. جامعه بعنوان یک کل یک هزینه را برای سوء استفاده از بچه می پردازد. از لحاظ هزینه مستقیم و غیر مستقیم.
هزینه مستقیم:
هزینه مستقیم شامل آنهایی که مرتبط با حفظ یک سیستم رفاهی بچه به منظور رسیدگی و پاسخدهی ادعاها سوء استفاده از بچه است. همچنین هزینه قضایی، اجرای قانون، سلامتی و سیستم های سلامت ذهنی ست. یک گزارش 2001 بوسیله جلوگیری از سوء استفاده از بچه های آمریکا این قیمت را در 24 میلیون در هر ساله تخمین زد.
هزینه های غیر مستقیم:
این هزینه نشان می دهند نتایج اقتصادی طولانی مدت سوء استفاده از بچها. این شامل هزینه های مرتبط بــا فعالیت های جوانــی و بزرگسالی، نــاتوانی ذهنی، سوء استفاده جسمی و خشونت خـانگی می شود.آنها همچنین شامل نقدان سودمندی می شود که منجر به بیکاری می شود. هزینه های خدمات تحصیلی خاص و استفاده افزایشی از سیستم سلامتی، سازمان جلوگیری از سوء استفاده بچه های آمریکا تخمین زده این قیمت ها را در بیشتر از 69 میلیون در هر سال.
درمان برای سوء استفاده از کودکان:
قربانیان سوء استفاده از بچه درمان برای تعدادی دلیل جستجو می کنند ولی تقریباً فقط دلیل تاریخچه سوء استفاده بعضی بازماندگان تأثیرات سوء استفاده را به حداقل رسانده اند. درمانگران مراجع را با اختلالات خوردن، افسردگی، اختلالات اضطرابی،اختلالات سوء استفاده جسمی و بیشتر با داشتن تاریخچه سوء استفاده ملاقات می کنند. این مهم است که به مراجع کمک کنیم که با سوء استفاده به خوبی مشکلات روانی که گزارش می دهند، روبروشوند.
http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی وعلل انواع تجاوزات جنسی به کودکان
Child Rape
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMAT SOKHANI
یکی دیگر از مسایل بغرنج و بسیار پیچیده در پزشکی قانونی تشخیص و برسی تجاوزات جنسی به کودکان و خردسالان است طبق آمارهای تکان دهنده متاسفانه اکثر این تجاوزات در کودکان توسط محارم مثل پدر ،برادر ،عمو،دایی و..یا والدین ناتنی و نهایتا فامیل درجه سه یا بیشتر انجام میشود در کنار این آمار هسنتد افراد شیاد و شروربیماری که به علل مختلفی که در ذیل خواهد آمد به آزار جنسی کودکان می پردازند .این مقاله در سه قسمت از سایت خوب اعتماد به مدیریت آقای عباس امان الهی استاد دانشگاه و مشاور خانواده دانشگاه شهید چمران استفاده گردیده که علاوه بر تشکر از ایشان از شما خوانندگان گرامی تقامندم نظرات و انتقادت خود را از ما دریغ نفرمائید:
انواع عمده child ahuse عبارتند:سوء استفاده بدنی، احساسی و جنسی و غفلت
1- سوء استفاده بدنی:
وارد کردن ضربه و صدمه فیزیکی روی یک بچه. این ممکن است شامل سوختن، ضربه زدن، تنبیه کردن، لرزاندن، لگدزدن، زدن یا صدمه بطور دیگر به بچه. والدین یا سرایدار ممکن است قصد صدمه به بچه را نداشته باشند. صدمه یک تصادف نیست.این ممکن است هرچند نتیجه نظم بیش ازحدیا تنبیه بدنی با شلوار لی برای سنین بچه ها نامناسب است.
2-سوء استفاده احساسی:
( همچنین بعنوان سوء استفاده کلامی، ذهنی، بدرفتاری و روانشناختی شناخته شده) شامل فعالیت ها یا شکست های انجام شده بوسیله والدین یا سرایداری که ایجاد شده یا می تواند ایجاد کند اختلال رفتاری، شناختی، احساسی یا ذهنی جدی را. این می تواند شامل والدین یا خدمتکار خانه باشد که استفاده می کنند اشکال غریب و افراطی تنبیه مثل توقیف در یک اتاق خلوت و تاریک یا مقید به نشستن روی صندلی برای زمان طولانی یا تهدید و ایجاد وحشت برای بچه.
3- سوء استفاده جنسی:
رفتار جنسی نامناسب با یک بچه. این شامل نوازش آلت تناسلی ، آمیزش، زنا با محارم، زنای بر عنف، استشمار جنسی می باشد.غفلت برای نیازهای اساسی بچه شکست فراهم می کند. غفلت می تواند فیزیکی، تحصیلی یا احساسی باشد.غفلت بدنی می تواند شامل فراهم نکردن غذا یا لباس کافی، مراقبت های پزشکی مناسب، نظارت یا حفاظت هوایی مناسب( پوشش یا گرما) باشد. این می تواند شامل رها کردن شود. غفلت تحصیلی شامل شکست در فراهم کردن نیازهای مدرسه یا تحصیلی خاصی مناسب، اجازه دادن افراطی گریز از مدرسه. غفلت تحصیلی شامل کمبود هر حمایت عاطفی و عشق، عدم توجه به بچه، سوء مصرف دارو یا الکل شامل اجازه دادن به بچه برای شرکت در استفاده از دارو و الکل می باشد. استشمار تجاری یا نوع دیگری از آن به استفاده از بچه در کار یا دیگر فعالیت ها برای منفعت دیگران اشاره می شود. این شامل کار بچه ها و فاحشگی آنها هم می شود. این فعالیت ها به زبان سلامتی ذهنی و بدنی. تحصیلات یا رشد مغزی، اخلاقی و عاطفی هستند.
1- سوء استفاده بچه شما را به دروغگویی، رنجش، ترس و تلافی بجای عشق، اعتماد و گوش دادن تشویق می کند.
2- این، بچه تان را از شما و دیگر اعضای خانوادتان بیگانه میکند و او را منزوی می کند.
3- عزت نفس بچه تان را کاهش می دهد و بر رشد و توانایی فیزیکی بچه تان که مرتبط با رفتارهای عادی بیرون خانه اش است اثر می گذارد.
چرا کودکان مورد آزاد قرار می گیرند؟
1- نا آگاهی والدین
2- مشکلات اقتصادی: فقر سبب می شود که کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی خود مانند آموزش، بهداشت، تغذیه و ... محروم می شوند و یا والدین بعلت فشارهای مالی با رفتارهایی مانند پرخاشگری، خشونت، بی توجهی و ... کودکان را مورد آزار قرار دهند.
3- اعتیاد: اعتیاد بعلت خصوصیاتی که در افراد ایجاد می کند مانند پرخاشگری، بی مسئولیتی، کاهش عواطف و ... سبب می شود که کودکان مورد آزار به ویژه از نوع سوء استفاده قرار گیرند.
4- بیماری های روانی: در صورتیکه والدین به بیماری های روانی مبتلا باشند با رفتارهایی مانند تند خویی، خشونت، ناسازگاری، بی توجهی و ... که ناشی از بیماری روانی آنهاست سبب آزار کودکان می شود.
5-مشکلات خانوادگی: شیوه های تربیتی،مشاجرات شدید و طولانی والدین، جمعیت زیاد خانواده، ناپدری و نامادری و ... سبب می شود که کودکان مورد آزار قرار گیرند.
6- مشکلات کودکان:مشکلات مدرسه عبارتند از مشکلاتی که در مدرسه برای دانش آموزان ایجاد می شود مانند انتظار بیش از حد، اضطراب ، ترس و رقابت های شدید، تبعیض، تنبیه بدنی، تحقیر و توهین و ... سبب آزارهای جسمی و روانی کودکان می شود.
تأثیرات child ahuseیا تجاوز جنسی به کودکان :
مشکلات تحصیلی ،سوء استفاده مواد، الکل یا داروهای دیگر، اضطراب، مشکلات توجه،رویاهای بد، شب ادراری، درد مزمن،مشکلات رفتاری، رفتارهای جنسی وسواسی، مشکلات تمرکز،افسردگی، اختلالات خوردن،شکست در پیشرفت، ترس یا کمرویی، ترس از اشخاص و مکان های مشخص، صدمات همیشگی،بی خوابی،مشکلات یادگیری، دروغگویی،سوء تغذیه،حملات وحشتزدگی،نشانه های فیزیکی مثل سر درد و دل درد، صدمه زدن به خود،فرار کردن،رفتارهای پرخوار جنسی،اضطراب جدایی،بدکاری جنسی،اختلالات خواب، کناره گیری اجتماعی،دزدی،لکنت زبان،سوء استفاده جسمی،قصد خودکشی،گریز از مدرسه، انگشت مکیدن یا هر رفتار نامناسب سنی.بچه های سطوح مختلف نگرش های شخصیتی متناوبی دارند. لذا بچه های متفاوت پاسخ های متفاوتی به موقعیت های سوء استفاده یکسان می دهند. هیچ یک از نشانه های بالاشخصی از سوء استفاده کودکان نیست یعنی درصد هر نشانه ثابت نمی کند سوء استفاده رخ داده. همچنین یک بچه ممکن است سوء استفاده را بدون رشد هـر یـک از نشانه های بالا تحمل کند. سوء استفاده به تنهایی خطر برای همه نشانه ها را افزایش می دهد.در یک برآورد در 2006، 905 هزار بچه قربانی سوء استفاده و غفلت جنسی بوده اند (سازمان خدمات سلامتی آویکا – 2008) در حالیکه صدمات بدنی ممکن است مشهود باشد یا بنا شد ولی سوء استفاده و غفلت می تواند نتایجی را برای بچه، خانواده ها و جامعه داشته باشد که اثر child ahuse اغلب در قالب نتایج بدنی،روانی، رفتاری، اجتماعی بیان می شود. در واقع هر چند غیر ممکن است که آنها را کاملاً از هم جدا کنیم اما نتایج بدنی قبل صدمه به رشد مغزی می تواند استباط روانی مثل تأخیر شناختی یا مشکلات عاطفی داشته باشد.مشکلات روانی اغلب بعنوان رفتارهای پرخطر افسردگی و اضطراب آشکار می شود. مثلا بیشتر احتمال دارد شخصی یا سیگاری، معتاد به الکل یا داروهای غیر قانونی یا پرخوری کنند. رفتارهای پرخطر به نوبه خود می تواند منجر به مشکلات سلامت فیزیکی بلند مدت شود. قبل بیماری انتقالی جنسی، سرطان و چاقی.
شیوع تجاوزات جنسی به کودکان:
در تخمین شیوع سوء استفاده جنسی با مشکلات تعویض و مشکل تفاوت جمعیت هایی که از آنها نمونه گیری می شود( مثلاً جمعیت بالینی در برابر کل جمعیت) مواجه ایم. به همین دلیل تخمین ها بسیار متفاوتند و از 6 تا 26 درصد در مورد دختران و 30 تا 31 درصد در مورد پسران تغییر می کنند (فینکلهور 1990) تخمین های بالا مربوط به مطالعاتی اند که در آنهــا از نمونه های بــالینی استفاده شده اند و تعاریف کلی از سوء استفاده را ملاک قرار داده اند. یک نظر سنجی بزرگ( در سال 1985 تمام شد) که معرف شاخص های جمعیت شناختس اداره سرشماری آمریکا و در آن تعریف کلی از سوئ استفاده جنسی ارائه شده بود.27 درصد زنان و 16 درصد مردان را دارای پیشینه سوء استفاده جنسی می دانست (فیلکهور، هوتالینگ، لویس، اسمیت1990) گرچه همان معترفند سوء استفاده جنسی به اندازه کـافی گــزارش نمی شوند اما بسیاری از صاحب نظران معتقدند میزان سوء استفاده جنسی از پسرها بیش ار دختران است. دلیل آن نیز تا حــدودی ابن است که پسرها کمتر از دختــرها سوء استفاده جنسی را گــزارش می دهند( ولف، بیرت 1997).واکر. بوئر و کافمن(1998) به داده های انجمن محافظت از کـودکان آمـریـکا اسـتناد کـردند که نشان می دهند شیوع استفاده جنسی با افزایش سن بیشتر می شود. طبق این داده ها 25 درصد از کودکانی که از آنها سوء استفاده جنسی شده 0 تا 5 ساله 3/34 درصد آنها 0 تا 6 ساله و 6/40 درصد آنها 12 تا 17 ساله هستند. ولی تحقیات نشان می دهد شیوع سوء استفاده جنسی از پسران با افزایش سن کمتر می شود. فالد( 1989) به داده هایی استفاده می کند که نشان می دهد 5/58 دصد پسران نمونه او را که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودند 2 تا 5 ساله ها 3/25 درصد آنها را 6 تا 10 ساله و 2/17 درصد آنها را 11 تا 17 ساله ها تشکیل می دهند.دلیل کاهش سوء استفاده از پسرها با افزایش سن، احتمالاً بزرگتر شدن جثه و بیشتر شدن زور پسران است.پسران و دختران در بسیاری از جنبه های دیگر سوء استفاده جنسی نیز با یکدیگر فرق دارند. احتمال اینکه از پسران در خردسالی سوء استفاده جنسی شود دخول مقعدی روی آنها انجام شود، با آنها بدرفتاری جسمی و بدنی شود، چند غریب از آنها معلوم نیست که شیوع سوء استفاده جنسی در حال افزایش است یا کاهش. بالگی( 1990) رده های سنی جوانان را بررسی کرد و متوجه شد گـزارش هـای واپـس نــگه نشان می دهند سوء استفاده جنسی دوران کودکی با افزایش سن بیشتر می شود. یعنی شیوع آن در بین 18 ساله ها 8/20 درصد است و در بین 24 ساله ها 42 درصد. این قضیه نشان می دهد میزان سوء استفاده جنسی در حال کاهش است. بالگی حدس می زند چون دختران بیش از پیش در معرض برنامه های رسانه ای مرتبط با این موضوعند مورد سوء استفاده از انها کم شده است.
عوامل موثر بر نتایج سوء استفاده در غفلت؟
همه بچه های مورد سوء استفاده نتایج طولانی مدت را تجربه نمی کنند.نتایج نمونه های شخصی(فردی) بطور وسیع متنوعند و بوسیله ترکیبی از عوامل تحت تاثیر قرار می گیرند:
1-وضع سن و رشد بچه وقتیکه سوئ استفاده رخ می دهد.
2-نوع سوء استفاده( فیزیکی، غفلت، جنسی و ...)
3-تکرار دوره و شدت سوء استفاده
4-ارتباط بین قربانی و سوء استفاده گر ( chalk,Gbbons,scurupa 2002 )
یک تعداد عوامل حمایتی و تشویقی- تقویتی ممکن است در سوء استفاده نقش داشته باشد. این عوامل شامل ویژگی های شخصیتی افراد مثل خوش بینی، عزت نفس، هوش، خلاقیت، شوخ طبعی و استقلال شود همچنین پذیرش تأثیرات افراد مثبت مثل معلمان، دوست امین و سرمشق. عوامل دیگــر می تواند شامل محیط اجتماعی بچه و دستیابی خانواده به حمایت های اجتماعی است. بهزیستی جامعه شامل ثبات همسایگی و دسترسی به مدرسه های امن و حفظ مناسب تندرستی از دیگر عوامل حمایتی و تشویقی هستند.( فراسر و ترزیان 2005)
http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی وبررسی علل آزارقربانیان جنسی
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
rape
Dr.RAHMAT SOKHANI
نوشته :سارا ناصرزاده پژوهشگر و روان درمانگر جنسی
یکی از موارد بسیار مهم در رشته پزشکی قانونی بررسی و تشخیص موارد تجاوزات جنسی میباشد که خود نیازمند دانش مخصوص و تجربه کافی است در مقاله زیر به برسی علل آزار قربانیان جنسی پردادخته و در پایان به درمان این قربانیان اشاره و توصیه های لازم را به مشاورین امر را مینماید .مطالعه این مقاله را را همه مشاورین خانواده و مربیان مدارس و دانشگاهها و والدین توصیه میکنم :اکثر افرادی که مورد آزار جنسی و یا حتی آزار جسمی قرار گرفته اند حس میکنند که بدنشان از آنها گرفته شده است.آزار و سوءاستفاده جنسی در حالت کلی زمانی اتفاق می افتد که یک فرد بدون اطلاع و یا رضایت فرد دیگر از او لذت جنسی ببرد طوری که باعث تحقیر شخص شده و یا به شخص آسیب روحی و یا جسمی وارد شود.آزار و سوءاستفاده جنسی درجات مختلف دارد. آزار جنسی میتواند جزو دسته جرم ها تلقی شود و جوامع مختلف مجازات های متفاوتی را برای افراد مجرم در نظر می گیرند.
آزار های جنسی به سه دسته تقسیم میشوند:
1-آزارهای جسمی: یعنی چنانچه فردی شخص دیگر را مجبور به برقراری ارتباط جنسی کند در حالتی که فرد مایل به برقراری این ارتباط نباشد) تجاوز جنسی(و یا دستمالی کردن فرد دیگر در صورت عدم آگاهی و یا رضایت فرد.
2- آزارهای روانی و روحی: یعنی کلماتی به کار برده شود که باعث احساس تحقیر شخص دیگر شود مثل متلک گویی، و یا دنبال کردن فرد و آزارهای تلفنی که شخص را مورد فشار روانی قرار دهد. یا حتی اگر فردی در حال تعویض لباس باشد و فرد دیگری بدون اطلاع وی به تماشای او پرداخته و لذت جنسی ببرد یک نوع از سوءاستفاده جنسی را مرتکب شده.
3-سوء استفاده از موقعیت و اعتماد طرف مقابل در اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی: مثلا فرد بزرگسالی که از بی دفاع بودن کودکی استفاده میکند و یا بدلیل نسبتی که با وی دارد او را به برقراری ارتباط جنسی تشویق و یا وادارد میکند. مثل معلم، پدر و مادر، و اقوام یا رئیسی که از موقعیت خودسوء استفاده کرده و کارمند خود را تحت فشار قرار میدهد.هرگونه تعرض به فضای خصوصی افراد بدون درک آنها از شرایط وخواست آنها که باعث وارد آمدن فشار روحی و احساس تحقیر در فرد شود آزار و سوءاستفاده جنسی است. بنابراین متلک گفتن، دستمالی کردن افراد و بوق زدن و چشم چرانی،ایستادن بر سر راه افراد و مزاحمت های خیابانی و مسائلی از این دست هم جزو آزارها و سوئاستفاده های جنسی بشمار می روند.برخی افراد براثر ناآگاهی از قوانین و مناسبات قابل قبول اجتماعی دست به چنین کاری می زنند و برخی دیگر دچار اختلالات روحی و یا روانی هستند که آنها را به سمت ارتکاب به این اعمال ناپسند سوق می دهد.در فرهنگ هایی که آموزش جنسی شرایط روحی طرف مقابل را در بر نمی گیرد موارد آزار جنسی شایع تر است.
البته آمارهای مربوط به این مسئله دقیق نیستند چون به دلایل زیادی از جمله دلایل زیر افراد ممکن است
گزارش این وقایع به مقامات را در اولویت قرار ندهند:
1- فرد نمیداند به کجا و چه کسی مراجعه کند
2- فرد نمیداند که این کاری که انجام شده آزار جنسی بوده و کاری نیست که همه انجام می دهند
3- ترس از آبروریزی و شکستن حرمتهای فامیلی و خانوادگی
4- ترس از اینکه متهم به دروغگویی و هرزگی شود
5- فرد آزار دهنده شخص را تهدید کرده که اگر موضوع را بازگو کند خودش و یا عزیزانش تاوان آن را باز پس خواهند داد .
افرادی که مورد آزار جنسی قرار گرفته اند بسته به نوع این آزار و اثری که روی آنها داشته میتوانند دچار اختلالات ریشه دار جنسی شوند بطور مثال فردی که بخصوص در دوران خردسالی و یا نوجوانی مورد آزار بوده در برقراری ارتباطات جنسی در آینده ممکن است دچار یک و یا چند مورد از این حالات شود:
1- از برقراری ارتباط جنسی واهمه داشته باشد
2- از برقراری ارتباط جنسی بشدت سرباز بزند
3- به رابطه جنسی به عنوان یک وظیفه نگاه کند
4- در برانگیخته شدن جنسی مشکل داشته باشد
5- در صورتی که کسی به او دست بزند احساس انزجار، ترس و عصبانیت پیدا کند
6- در حین برقراری ارتباط جنسی نتواند در لحظه حظور داشته باشد و از نظر فکری فرسنگ ها دور باشد.
7- در روابط جنسی وسواس گونه و نامتعارف وارد شود
8- برای خانم ها درد در هنگام دخول و یا غیر ممکن بودن دخول بر اثر انقباضات غیر طبیعی دهانه واژن
9- برای آقایان مشکلات نعوظ و عدم کنترل بر روی زمان انزال
10 -تمایل داشتن به برقراری جنسی به همان صورتی که در هنگام آزار جنسی اتفاق افتاده
11-خودآزاری جنسی و دیگر آزاری جنسی
فهرست بالا تنها موارد شایع را در بر میگیرد اما این اثرات میتواند از یک فرد تا فرد دیگر کاملا متفاوت باشد. بطور کلی اکثر این افراد در برقراری ارتباطات با دیگران دچار مشکل هستند به این صورت که یا بیش از حد صمیمی میشوند و یا از حد خاصی جلوتر نمیروند.این نکته هم شایان ذکر است که آزار و سوء استفاده جنسی چه برای مردان و چه برای زنان، چه برای کودکان و چه برای افراد مسن وجود دارد و با وجود اینکه زنان و کودکان بیشتر مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند اما مردان و افراد مسن هم از این قاءده مستثنا نیستند.
موقعیت همسر یا شریک جنسی فردی که مورد آزار جنسی قرار گرفته:
فردی که مورد آزار جنسی واقع شده قربانی اول و شریک جنسی وی در واقع قربانی دوم این عمل است. همسریا شریک جنسی فردی که مورد آزار جنسی واقع شده ممکن است احساس طرد شدگی کند، مدام به این فکر کند که شاید کاری را انجام می دهد که فرد آزار دهنده با همسرش انجام داده و نمی داند کدام کار درست است و کدام ممکن است باعث برانگیخته شدن احساسات منفی در شریک جنسی اش شود و در عین حال نمی تواند گذشته همسرش را تغییر دهد.
در برخی موارد افرادی که مورد آزار جنسی واقع می شوند آگاه نیستند که خودشان به نوعی این رفتار را دعوت کرده اندفرد ممکن است بشدت نسبت که فردی که این کار را انجام داده عصبانی باشد. در حالتی که فرد مورد آزار دچار زیاده خواهی جنسی و یا اعتیاد جنسی است ممکن است به شریک جنسی اش فشار بیش از حد آورده و باعث برانگیخته شدن احساسات منفی در وی شود. در برخی اوقات هردو فرد تجربه آزار جنسی داشته اند. در هر حالت این مهم است که زوج با هم مورد مشاوره قرار گیرند تا احساسات هردو در نظر گرفته شود.
درمان قربانیان تجاوزات جنسی :
همه افرادی که مورد آزار جنسی بوده اند ممکن است آمادگی شروع فرایند درمان را نداشته باشند. این افراد غالبا نیاز دارند که ابتدا درک درست و محکمی از خودشان داشته باشند و از سطح عزت نفس خوبی برخوردار شوند.در مرحله بعدی آنها باید تمایل داشته باشند که رابطه جنسی شان را در سطحی عمیق تر تجربه کنند و مثلا بجای اینکه به رابطه جنسی به عنوان وظیفه نگاه کنند بخواهند که از آن لذت هم ببرند. این مسئله معمولا اتفاق نمی افتد تا زمانی که فرد احساسات خود را در مورد واقعه ای که اتفاق افتاده برای خود روشن کند و مثلا بداند که در مورد فردی که او را مورد آزار قرار داده چه حسی دارد؛ عصبانیت- ضعف- تحقیر و غیره.در مواقعی که زوج ها بر روی روابط جنسی شان کار می کنند دانستن اینکه یکی و یا هر دو فرد در این رابطه مورد آزار جنسی بوده اند برای مشاور ضروری است در غیر این صورت ممکن است مواردی را بحث کند و یا زوج را به انجام کارهایی تشویق کند که موضوع را بدتر کند.توصیه من این است که چنانچه در صدد شکافتن تجربه تان از آزار جنسی برآمدید حتما این روند را با همکاری مشاور خبره انجام دهید که در صورت لزوم بتواند به شما کمک کند تا احساساتی را که بر انگیخته میشوند را کنترل کرده و در جهت مثبت هدایت کنید.در حالت ایده آل فردی که تخصص مشاوره زوج ها، مشاره جنسی و تجربه کار با قربانیان آزار جنسی را هم دارد توصیه میشود. هدف این نیست که فرد به داشتن رابطه جنسی تشویق شود.هدف از این فرایند این است که فرد بتواند حد خود را بشناسد یعنی بداند در چه زمانی و با چه شخصی می خواهد ارتباط جنسی داشته باشد و تا چه حد می خواهد در این ارتباط پیش برود.همچنین در صورت تمایل، قدرت برقراری ارتباط صمیمانه جنسی بدون ترس را پیدا کند.
معمولا مراحل التیام در رابطه زوج ها به ترتیب زیر اتفاق می افتد اما ممکن است در هر زوجی متفاوت باشد:
1- در وهله اول ببینند مشکل رابطه شان چیست. برای چه اصلا به این فکر افتاده اند که باید در این مورد فکر کنند (مثلا خانم از آغاز رابطه مشترکشان اصلا میل جنسی نداشته)
2- هر دو درک مشترکی از مشکلی که در رابطه شان بوجود آمده (بر اثر سابقه آزار جنسی) پیدا کنند
3- مثل یک تیم در مقابل واقعه عمل بکنند یعنی همدیگررا سرزنش و یا تحقیر نکنند
4- رابطه جنسی با هم برقرار نکنند تا زمانی که واقعه را کاملا بررسی کنند و بدانند چه حرکتی میتواند یادآور آن واقعه ناخوشایند باشد تا ازانجام آن خودداری کنند.
5- رابطه جنسی شان را دوباره از اول و با درک متقابل شروع کنند. مثلا برای هم توضیح دهند که چه کاری لذت بخش و چه کاری برایشان ناخوشاید است تا شریک جنسی شان بداند که در چه موقعیتی است و چه باید بکند. برخی اوقات راحت تر است که از توضیح ناخوشایند ها شروع کنید.
6- جو را طوری آماده کنید که بتوانید به راحتی در مورد نگرانیها و ترس های خود صحبت کنید.
7- معنای جدیدی از رابطه جنسی را در ذهن خود و شریک مقابلتان شکل دهید یعنی اگر مثلا رابطه جنسی را برای جلب محبت و یا از فرار تنبیه انجام می دادید حالا این رابطه را برقرار می کنید چون طرف مقابلتان را دوست دارید و چون میخواهید از این رابطه لذت ببرید.بر طبق آمارهای موجود اکثر آزار دهنده های جنسی فرد مورد آزار را می شناختند و فرصت کافی داشته اند تا مقدمات را برای انجام این عمل فراهم کنند. بنابراین این مهم است که از کودکی فرزندان خود را در این زمینه آموزش دهیم.ساده ترین کار این است که به آنها بیاموزیم چه نوع تماسی درست است و چه نوع تماسی درست نیست. فقط باید مراقب بود که اگر کودک را بیش از حد از دیگران بترسانیم در آینده نمی تواند ارتباطات سالمی برقرار کند و از هزگونه صمیمیتی می هراسند.بهترین کار این است که با فرزند خود ارتباط نزدیکی برقرار کنید تا در صورت هرگونه مسئله ای بتواند موضوع را با شما در میان بگذارد. اکثر افرادی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته اند موضوع را با هیچ کس در میان نگذاشته اند بدلیل اینکه می ترسیدند مورد تنبیه واقع شوند.به عنوان مثال کودکی که توسط عموی خود مورد آزار جنسی واقع شده و مورد را با مادر خود در میان گذاشته مورد تنبیه واقع شده چون مادر نمیخواسته این مورد را باور کند و یا حتی اگر باور میکرده توانایی مطرح کردن این قضیه را با همسر خود نداشته و غیره. بنابراین تنبیه بچه بی دفاع و محکوم کردن وی به خیالبافی، گزینه راحت تری بوده.
در برخی موارد افرادی که مورد آزار جنسی واقع می شوند آگاه نیستند که خودشان به نوعی این رفتار را دعوت کرده اند. بخصوص در مورد جوانها مثلا خانم جوانی که بعد از یک بعداز ظهر قدم زدن در پارک با دوست پسر خود به منزل وی میرود و بعد از کمی صحبت کردن شروع به بوسیدن هم می کنند.کم کم بوسه طولانی تر میشود و خانم حس میکند که رابطه به مرحله دیگری کشیده میشود. اما طرف مقابل را متوجه نمی کند که تمایلی به پیشروی این ارتباط ندارد و یا نگران است که اگر چنین کاری بکند طرف مقابلش از او زده شده و یا او را طرد می کند.بنابراین علیرغم میلش ادامه میدهد و ارتباط جنسی را تجربه می کند که به هر دلیلی نمیخواسته و یا آمادگی اش را نداشته. یعنی مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد. تجاوز جنسی لزوما با خشونت همراه نیست و هرگونه رابطه جنسی که با تمایل طرفین نباشد تجاوز جنسی محسوب میشود. فردی که مورد تجاوز واقع شده میتواند دچار احساس گناه، شرم و انزجار از خود و یا طرف مقابلش بشود در صورتی که اگر می دانست و یا در برخی شرایط باید گفت اگر می توانست رابطه را در حدی که می خواست نگاه دارد چه بسا هیچ یک از این احساسات منفی پیش نمی آمد.در همین جا باید بگویم که تحت هر شرایطی هیچ کدام از موارد بالا رفتار ناپسند فرد آزار دهنده را توجیه نمی کند. اما افراد باید بدانند که در چه زمانی با قاطعیت نظر خود را در مورد ادامه رابطه بیان کنند. و طرف مقابل هم باید به خواسته فرد احترام گذاشته و رابطه را در همان حد نگاه دارد.در اکثر شرایط زمانی که افراد بیش از حد برانگیخته هستند و شرایط هم به این موضوع دامن می زنند کنترل شرایط دشوار می گردد، بنابراین بهتر است که همیشه چندین مرحله پیش از مرحله خطری که برای خود در نظر گرفته اید جریان را متوقف کنید. و حتما به زبان بگویید که نمی خواهید از آن مرحله جلوتر بروید و منتظر نشوید که طرف مقابل احساسات شما را حدس بزند.این بحث وجود دارد که حتی در رابطه بین زوجها هم اگر یکی مایل به برقراری رابطه جنسی نباشد و برخلاف میلش وادار به برقراری این ارتباط شود تجاوز محسوب میشود یا خیر. در جوامع مختلف پاسخ های متفاوتی به این بحث داده شده مثلا در انگلستان این مسئله تجاوز محسوب شده و جزو جرم های جنسی است.
توصیه های مفید به مشاورین در رابطه با قربانیان آزارهای جنسی :
اگر فردی به شما اطمینان کرد و خاطره تلخ خود را با شما در میان گذاشت آن را باور کنید به فرد آرامش و اطمینان بدهید. معمولا افراد تنها با کسی این مسئله را در میان میگذارند که نزدیک ترین به خود احساسش کنند.در مورد زوج ها با وی همدلی کنید و به او اطمینان بدهید که بدن وی متعلق به خود اوست و شما به آن دست نمی زنید مگر اینگه خود شخص به شما اجازه دهد. این موضوع خیلی مهم است چون اکثر افرادی که مورد آزار جنسی و یا حتی آزار جسمی (کتک خوردن و غیره) قرار گرفته اند حس میکنند که بدنشان از آنها گرفته شده و اینکه شما به ایشان اطمینان دهید که بدون خواست آنها به بدنشان دست نمی زنید. این امر در التیام این جراحت روحی بسیار مهم است.هرگز فردی را به داشتن ارتباط جنسی از هیچ نوعی مجبور نکنید. این عمل به حدی اثر عمیقی روی روحیه افراد می گذارد که بعضا حتی قابل التیام کامل نیست.اگر شخصی گفت که مایل نیست از مرحله ای جلوتر برود به او احترام بگذارید. می توانید با هم در مورد عقاید و ارزش هایی که در ذهن دارید صحبت کنید. ممکن است همیشه به نتیجه مشترک نرسید اما حداقل هردو احساس مسکنید که طرف مقابل برای شما احترام قائل بوده و به هم آسیبی وارد نکرده اید که تا یک عمر موجب احساس بدی در طرف مقابل شود.هرگونه ارتباط یا تماس جنسی با کودکان جزو جرایم جنسی شناخته شده و در اکثر جوامع مورد پیگرد قانونی واقع میشود. چه کودک به این کار رضایت داده باشد چه نداده باشد چون کودک قدرت درک کامل ندارد و از عواقب روحی و روانی این مسئله بی اطلاع است. این مورد شامل بازی با آلت تناسلی کودک و وادار کردن او برای بازی کردن با آلت تناسلی بزرگسالان هم می شود.
http://www.rs272.com/
http://rs272.tarlog.com/
http://www.sahand272.blogfa.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی وروشهای جلوگیری از مرگ ناگهانی نوزادان
death newborn
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
در رشته بسیارتخصصی پزشکی قانونی مواردی است که یک پزشک در تائید مرگی خیلی متاثر میگردد و آن عبارتند از دادن گواهی مرگ نوازدی که به صورت ناگهانی فوت نموده است .مرگ ناگهانی نوزادان از تأسف بارترین تجربه هایی است که بعضی از والدین تجربه می کنند و گاهی ممکن است سبب بر هم خوردن رابطه عاطفی و صمیمی بین زن و شوهر گردد.سندرم مرگ ناگهانی نوزادان و شیرخواران در شیرخوارانی که سالم به نظر می آیند و هیچ نوع بیماریبه صورت آشکار در آنها دیده نمی شود رخ می دهد و بسیار نادر می باشد. تا به امروز دلیل روشنی برای این موضوع شناخته نشده است.تحقیقات نشان می دهند که برخی از مرگ ، ناشی از اختلال در تنفس و ضربان قلب می باشد .البته پزشکان و متخصصان دلایل دیگری مانند افزایش درجه حرارت و اختلال در سیستم کنترل درجه حرارت بدن و سیستم تنفسی نوزاد علایم سرماخوردگی و کاهش وزن بدون دلیل مشخص را نیز موثر می دانند.همانطور که قبلا گفته شد هنوز دلیل مشخص برای مرگ های ناگهانی نوزادان ذکر نشده است .
با رعایت چند نکته مهم می توان از احتمال بروز آن تا حد قابل توجهی پیشگیری کرد:
1- تحقیقات نشان می دهند نوزاد مادران سیگاری دو یا سه برابر بیش از سایر نوزادان در معرض خطر مرگ ناگهانی دارند.بنابراین پرهیز از استعمال سیگار در دوران بارداری و شیردهی ضروری می باشد.
2- در دوران بارداری و شیردهی بدون تجویز پزشک از دارو مصرف ننمایید.
3- نوزاد را همیشه به پشت بخوابانید و از خواباندن آن به روی شکم خودداری کنید.در این صورت شیرخوار راحت تر در رختخواب می چرخد و تغییر وضعیت می دهد.
4- پتو و رواندازی متناسب با درجه دمای اتاق روی نوزاد بیاندازید.انواع نخی و روزنه دار مناسب تر می باشند.
5- روانداز نوزاد را طوری روی آن بیاندازید که او زیر روانداز نغلتد؛زیرا احتمال خفگی وجود دارد.
6- هرگز بدون تجویز و مشورت پزشک به کودک دارو ندهید.
7- چنانچه احساس کردید نوزاد بی حال است ،با پزشک تماس بگیرید.
8- نوزاد را محکم در قنداق نپیچید.همچنین او را به مدت طولانی داخل ساک نوزاد قرار ندهید؛ این عمل ممکن است باعث افزایش درجه حرارت و اختلال در آن شود.
http://www.rs272.com/ http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://rs272.tarlog.com/
پزشکی قانونی و ازهاق نفس یا مرگ قانونی
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
ازهاق نفس یکی از ارکان تعریف قتل از دید فقهاء است. فقهاء قتل را چنین تعریف کردهاند: «و هو إزهاق النفس المعصومة المکافئة عمدا عدوانا»[1]. ازهاق النفس به معنای اخراج و خارج ساختن روح است. در این تعریف منظور سلب حیات است که تعبیری مجازی است . زیرا نفس داخل بدن نمیباشد تا قاتل آن را با جنایت خویش خارج سازد، بلکه منظور قطع تعلق روح از بدن است مرگ به عنوان نتیجه قتل با مفهومی واحد، ولی با واژههایی مترادف در آثار فقهاء و حقوقدانان و نیز در قوانین آمده است. تعابیری چون ازهاق نفس، خارج ساختن روح، لطمه به حیات، قتل، کشتن و ...، از آن جمله است.تعریف نوین پزشکی از مرگ در زمانهای قدیم حتی تا اوائل قرن نوزدهم، تعریف مرگ آسان و ساده بود. چرا که توقف قلب معادل مرگ دانسته میشد. این دیدگاه تا قبل از ابداع روشهای جدید بازگرداندن دوباره به حالت حیات، حاکم بود. کمپس، پرفسور فقید انگلیسی که آثار جاودانهای مانند کتاب پزشکی قانونی از او به یادگار مانده، میگوید: «مرگ به هر صورتی که باشد یک امر پزشکی است». بنابراین تشخیص وقوع مرگ و زمان آن در صلاحیت کارشناس یعنی پزشکی قانونی است. چرا که آثار مترتب بر آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. آثاری چون تحقق یا عدم تحقق قتل، تعیین قاتل، نوع قتل، ارث، دیه و ...، از آن قبیل است. از نظر پزشکی مرگ، توقف کامل و بیبازگشت اعمال حیاتی است و معمولا ابتدا قلب از کار افتاده و در پی آن مرگ سلولهای مخ فرا رسیده و درنتیجهی آن تنفس و حس و حرکت از بین میرود وگاهی بالعکس ابتدا مرگ بافتهای مغزی پیش میآید و قطع تنفس و در نتیجه فقدان اکسیژن در خون باعث از کار افتادن قلب میگردد و در هر دو صورت مرگ قطعی و واقعی فرا میرسد .
حقوقدانان براساس فقه و با تکیه بر یافته های پزشکی مرگ را در چهار نوع دانستهاند:
الف- مرگ ظاهری مرگ ظاهری:
حالتی بین مرگ و زندگی است که در طی آن اعمال تنفسی و حرکات قلبی بینهایت خفیف شده و حتی در ظاهر متوقف به نظر میرسد. در این شرایط با انجام اقدامات احیای تنفس مصنوعی و رساندن اکسیژن و تحریک قلب با الکتروشوک امکان بازگشت شخص به زندگی وجود خواهد داشت.حالت اغمای عمیقی که در اثر مصرف داروهای خوابآور یا روان گردان و مسکنهای قوی پیش میآید و موجب میشود که ضعف شدید حرکات تنفسی و عدم احساس تپش قلب و سردی انتهاها و به خصوص عکسالعملهای خفیف وتری یا حسی، یک مرگ ظاهری را به صورت مرگ حقیقی جلوه دهد. مرگ ظاهری پایان حیات انسان نیست و هر اقدامی که عقلا منتهی به مرگ واقعی چنین اشخاصی شود حسب مورد میتواند مشمول یکی از انواع قتل باشد. امروزه با پیشرفت علم پزشکی و استفاده از وسایل و ابزارهای مکانیکی و تکنیکی در احیای قلب و تنفس، میتوان تا مدتها افراد بشر را از ادامه حیات و بازگشت به زندگی برخوردار نمود. لازم به ذکر است که کما یا اغمای عمیقتر زمانی است که کلیه اعمال مغز به صورت غیر قابل برگشتی درآید در حدی که تنفس خود به خود، قطع گردد. این نوع از کما منجر به مرگ مغزی است. ب- مرگ قطعی مرگ :
وقتی قطعی است که اعمال قلبی و عروقی و حسی و حرکتی به طور کامل از بین برود و برگشت آن امکان نداشته باشد. علایم مرگ حقیقی عباتند از توقف جریان خون، توقف تنفس، اتساع و ثابت ماندن مردمک در هر دو چشم و ازبین رفتن امواج قلب و مغز. معمولا مرگ حقیقی سه تا پنج دقیقه پس از قطع تنفس و جریان خون و به عبارت دیگر ظاهر شدن علایم ذکر شده فوق به وقع میپیوند. بنابراین بارزترین مصداق ازهاق نفس و مرگ، این نوع از مرگ است.
ج- مرگ مغزی مرگ مغزی:
را نباید با مرگ قطعی اشتباه کرد. مرگ مغزی عبارتست از «توقف غیر قابل بازگشت تمام اعمال مغزی». باید توجه داشت که تنها از بین رفتن اعمال عالیه که مربوط به تخریب قشر مخ است برای توجیه مرگ کافی نیست و مرگ مغزی، مرگ تمام مغز یعنی قشر و ساقه مغز است که با سکوت ممتد و چندین ساعته نوار مغزی و منفی بودن عکسالعملهای تحریک چشمی و پوستی و حلقی و ...، با صرف وقت و دقت قابل تشخیص است مطابق ماده 1 آیین نامه اجرایی قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم است، مصوب 25/2/1381 هیات وزیران : «مرگ مغزی عبارتست از قطع غیر قابل برگشت کلیه فعالیتهای مغزی کورتیکال ( قشر مغز)، ساب کورتیکال (لایه زیر قشر مغز) و ساقه مغز به طور کامل».طرح مرگ مغزی در اینجا به لحاظ این است که تعریف سنتی مرگ، معیار از کار افتادن فعالیت مغز را شامل نمیشد. زیرا هیچ روشی برای تشخیص مرگ مغزی وجود نداشت. اما اکنون وضع تغییر کرده و با به کارگیری دستگاههای احیاء کننده و حمایتی جدید امکان بازگرداندن حیات با معیارهای مورد نظر گذشته یعنی تنفس مستمر و ادامه ضربان قلب امکان پذیر است. تصویب ماده واحده بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم است، به طور ضمنی به یکسان انگاری مرگ مغزی و مرگ قطعی میانجامد. به ویژه که مقنن با بکار گیری جملات و تعابیری مانند: «بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم است.» پس از عبارت «بیماران فوت شده»، و نیز استفاده از واژه میت و بالاخره اجازه برداشت اعضاء سالم کسی که دچار مرگ مغزی شده است، نشان میدهد مکه مرگ مغزی از نظر نتیجه با مرگ قطعی تفاوتی نمیکند. بنابراین باید گفت ایراد هر نوع صدمه منتهی به مرگ مغزی قتل محسوب است. البته صدمات وارده به کسی که دچار مرگ مغزی است، جنایت بر مرده خواهد بود البته بیمار در ماده قانونی فوق الذکر ممکن است به سبب طفره رفتن قانونگذار از اظهار نظر در مورد مرگ بودن مرگ مغزی باشد. البته برخی حقوقدانان مرگ مغزی را ملحق به حیات غیر مستقر نموده و حکم آن را در مورد مرگ مغزی نیز جاری دانسته و این دو قسم را یکجا بیان نمودهاند.
د- حیات غیر مستقر یا مرگ حکمی قانونگذار :
در ماده 217 قانون مجازات اسلامی به تبعیت از مشهور فقهای شیعه و چه بسا در جهت رفع اختلاف پیرامون تشخیص زمان مرگ، سخن از وجود حد فاصلی بین زمان حیات قطعی و زمان مرگ قطعی زده است که بدان حیات غیرمستقر گفته میشوداز مجموع دیدگاه فقها و حقوقدانان و قانونگذار میتوان به نتایج زیر در این مورد دست یافت: 1.حیات مورد حمایت شرع و قانون حیات مستقر است و حیات غیر مستقر معادل مرگ است 2. حیات غیر مستقر یعنی کسی که آخرین رمق حیات را دارد و به عبارت دیگر هر چند دچار مرگ قطعی ( توقف کامل فعالیت مغز، قلب، و ریهها) نشده است ولی همانند مرگ مغزی بازگشت او به حیات مستقر محال است..چنین کسی در حکم مرده است و صدمه به او، جنایت بر مرده تلقی میشود.4.در باب معیار تشخیص حیات غیر مستقر، فقها نظرات متفاوتی ابراز داشتهاند. طول زمان قابل زیست (کمتر از یک روز زنده باشد)، وضعیت جسمی مجنی علیه ( زوال ادراک، شعور، نطق و حرکت اختیاری) و تشخیص عرف؛ سه معیاری است که توسطاندیشمندان فقه و حقوق ابراز شده است. بعضی نویسندگان ملاک در احراز حیات مستقر را صدق عرفی آن دانستهاند و تصریح کردهاند که ضابطه در احراز حیات غیر مستقر، تفاهم عرفی است (و در تشخیص درحکم مرده به هر دو عنصر طول زمان و شرایط بدنی مجنی علیه مبتنی بر نظر عرف توجه شده است).به نظر میرسد استناد به عرف برای تشخیص حیات مستقر از غیر مستقر در قرنها پیش که علم پزشکی محدودیتهای بیشماری داشته است، تنها راه حل بود ولی، اکنون و در مقطعی از زمان که پیشرفتهای این علم شگفتانگیز است و با عنایت به این که موضوع مرگ و حیات ماهیتا در چارچوب علم پزشکی قابل بررسی است، احاله چنین امری به عرف غیرقابل قبول باشد.5.تسری حکم ماده 217 به غیر مورد ضرب و جرح مانند بیماریهای غیر قابل علاج و یا وضعیت جسمی و روحی اشخاصی که در شرایط حیات غیرمسقر قرار داشته باشد ، بلامانع است. زیرا به نظر میرسد، کانون توجه مقنن وضعیت مقتول بوده و نه علت بروز آن.در نهایت به نظر میرسد که مرگ به عنوان نتیجه لازم در قتل عمدی به دو صورت محقق میشود: مرگ قطعی و مرگ نسبی که همان حیات غیر مستقر است و مرگ مغزی مصداقی از آن به حساب میآید.
منبع:http://www.pajoohe.com
نوشته :محمد حسین طارمی
http://www.rs272.com/ http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://rs272.tarlog.com/
آمینوسنتز در خدمت طب پزشکی قانونی
Amniocentesis
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMAT SOKHANI
پزشکی قانونی جز رشته های بسیار تخصصی رشته پزشکی در حیطه قانون و حقوق میباشد برای همین دلیل پزشکان این رشته اصولا بایستی آگاه و مجهز به پیشرفته ترین وسایل تشخیص باشند که یکی از این روشها آمینوسنتز میباشد .آمنیوسنتر روشی برای تشخیص بیماریهای جنین قبل از تولد است.کیسه آمنیون کیسهای است شبیه یک بالون که جنین را احاطه کرده و داخل این کیسه از مایع آمنیون پرشده و جنین در آن شناور است. مایع آمنیون به عنوان ضربهگیر عمل میکند و از چسبیدن جنین به دیواره رحم جلوگیری کرده و حرکات جنین را امکانپذیر میکند.آمنیوسنتر روشی برای تشخیص بیماریهای جنین قبل از تولد است. مقدار کمی از مایع آمنیوتیک توسط سرنگهای مخصوص از طریق پوست شکم کشیده میشود. داخل این مایع سلولهای جنینی وجود دارد. این سلولها حاوی اطلاعات ژنتیکی مهمی درباره کاریوتیپ جنین استکاریوتیپ تصویری از کروموزومهای داخل سلول است که تعداد، اندازه و شکل کرموزومها را نشان میدهد، به این ترتیب میتوان نقائص کروموزومی که باعث تولد نوزاد نابهنجار میشود، را تشخیص داد
آمنیوسنتز از جمله برای تشخیص این بیماریها در جنین به کار میرود:
1- سندرم داون و سایر اختلالات کروموزومی.
2- اسپاینا بیفیدا (نقص در تشکیل کامل ستون فقرات و بیرونزدگی نخاع)، آننسفالی (اشکال در تشکیل کامل مغز)، و سایر نقائص ساختمان بدن هنگام تولد.
3- ناسازگاری گروه خون Rh.
4- عدم بلوغ کامل ریهها.
آمنیوسنتز بین هفتههای 15 تا 17 بارداری انجام میشود و حدود 15 تا 30 دقیقه زمان میبرد. در این روش پزشک بعد از ضدعفونی کردن و بیحس کردن پوست شکم با استفاده از سونوگرافی محل قرار گرفتن جفت و جنین را تعیین میکند و با یک سوزن باریک و بلند از روی دیواره شکم وارد حفره آمنیون شده و 30 سیسی از مایع را داخل سوزن مخصوص میکشد و برای غربالگری به آزمایشگاه میفرستد. نتیجه آزمایش 2 تا 3 هفته بعد آماده میشود. آمنیوسنتز قبل از هفته 14 صورت نمیگیرد چون مقدار مایع کافی نیست.
عوارض آمنیوسنتز :
آمنیوسنتز با خطراتی همراه است. صدمه دیدن جفت و جنین و عفونت از جمله عوارضی هستند که ممکن است ادامه بارداری را به مخاطره بیندازند. اگر مادر RH منفی (گروه خون منفی) باشد تزریق آمپول روگام لازم است.در طول آمنیوسنتز فرد کاملا هوشیار است. نیاز به بیهوشی یا بیحسی نیست. درد و ناراحتی نیز وجود ندارد ولی گاهی اوقات هنگام استفاده از سوزن ممکن است درد اندکی ایجاد شود. بعد از پایان آمنیوسنتز مادر باید حدود 20 دقیقه استراحت کند. آمنیوسنتز احتمال سقط جنین را یک درصد افزایش میدهد.
تفسیر نتیجه آمنیوسنتز:
منفی: نشاندهنده این است که جنین مشکل کروموزمی ندارد. البته همه نقایص جنینی با آمنیوسنتز قابل تشخیص نیست. برخی از نقائص جنینی تنها با بررسی پس از تولد قابل تشخیص است.
مثبت: نیاز به بررسیهای بیشتری وجود دارد.
نمونهبرداری از پرزهای جفتی (CVS) :
در این روش با سوزنهای بیوپسی از پرزهای جفتی نمونهبرداری میشود و بعد سلولها کشت داده میشوند. مزیت CVS نسبت به آمنیوسنتز این است که CVS در 8 هفتگی بارداری قابلانجام است، و میتوان نقائص جنینی را زودتر تشخیص داد، اما عوارض این روش بیشتر است و احتمال بروز خونریزی و صدمه به جنین وجود دارد.منبع : پرینان پناهی .......
http://www.hamshahri.org
http://www.rs272.com/ http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://rs272.tarlog.com/