پزشکی قانونی وبررسی نظریه های خودکشی (خودآزاری )
Suicide
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه Dr.RAHMAT SOKHANI
واژه «Suicide» برای نخستین بار در سال 1737 توسط دفونتن فرانسوی به کار برده شد و این اصطلاح 25سال بعد یعنی در سال 1762توسط آکادمی علوم فرانسه پذیرفته شد و جزو لغات فرهنگستان آن کشور شد. واژه «Suicide» مرکب از دو لغت لاتین «Sui» به معنی خود و «cide» به معنای کشتن است.خودکشی به عنوان یک رفتار، مرگی است که به دست خود شخص انجام می گیرد و به گفته اشنادیمن «خودکشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است که می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مسأله تعیین شده، این عمل را بهترین راه حل تصور می کند.»
بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیو ملی بهداشت روانی آمریکا، خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند.» .
دورکیم نیز خودکشی را این گونه تعریف می کند: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.» .در این تعریف برای آنکه اصطلاحات «مستقیم» و «غیرمستقیم» تشریح شود باید به مفاهیم «کردار مثبت» و «کردار منفی» تعریف شود؛ «کردار مثبت» مثل این است که فرد گلوله ای را در شقیقه خود خالی کند. «کردار منفی» مانند آن است که انسان خانه ای را که در آتش شعله ور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد. اصطلاحات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بازگو کننده تمایز همانند با تمایز مثبت و منفی است. یک گلوله در شقیقه مستقیماً به مرگ می انجامد، در حالی که ترک نکردن خانه ای شعله ور در آتش یا امتناع از خوردن غذا ممکن است غیرمستقیم یا نهایتاً به نتیجه منظور یعنی به مرگ کشیده شود یا نتیجه آن مرگ نباشد.پدیده خودکشی که ازعوارض مهم دنیای صنعتی عصرحاضراست بیشترمتأثر از نا به سامانی ها ،اختلال های روانی و نابرابری های اجتماعی است . دورکیم درکتاب " تقسیم کار " خود براین اعتقاد است که " خودکشی همراه با تمدن ظاهر می شود و یا حداقل آن چه به شکل خودکشی در جوامع فروتر ملاحظه می شود ، خصوصیات ویژه ای دارد ..." .
در سال 1737 دفونتن برای نخستین بار کلمه Suicideدرفرانسه به کار برد که بعداً آکادمی علوم فرانسه در سال 1762 آن را پذیرفت .
باتاموردراثر خود "جامعه شناسی" ،آورده است که دورکیم درتحقیق خود قصد آن داشته که بین میزان خودکشی و درجه ی پیوستگی افراد درگروه های اجتماعی ( همبستگی و انسجام اجتماعی) رابطه برقرارکند ومعتقد است که هدف دورکیم این بود که میزان خودکشی در گروه های مختلف اجتماعی را به خصایص مشخصه ی این گروه ها ربط دهد و به این طریق علل اجتماعی خودکشی را کشف نماید .
دورکیم طبیعت بشر را با رجوع به مفهوم واقعیت های اجتماعی تبیین می کند . به نظر وی واقعیت های اجتماعی طرق عمل کردن ، فکر کردن و احساس کردن است که تا حدودی بین شماری از مردم مشترک است که این واقعیت ها نسبت به افراد اموری خارجی و بیرونی محسوب می شوند و بر وی اقتدار آمرانه ای را اعمال می کنند. ) درزندگی شهرنشینی کنونی، جمعیت بسیار زیاد درشهرها وعدم تجانس افراد با هم واحساس غربت ، تنهایی وکم شدن تعداد افراد خانوادهها و کاهشیافتن محبت خانوادگی ،افزایش استقلال فردی ،همچشمیها و پیداشدن آرزوهای دور و دراز زندگی مادی ، خواستنها و نتوانستنها، فرارازخانواده و پناهبردن به اجتماع نا آشنا ، سرگشتگی درمیان ارزشهای متضاد زندگی شهری جدید، ناتوانی درمبارزه با دشواری ها وشکستها و نومیدیها، محرومیت درعشق توام با فقر مادی وسرانجام ضعف یا رنجوری شخصیت آن چنان ناراحتیهایی ایجاد می کند که فرد خود را در نابودی وپوچی جستجو می کند و دست به خودکشی میزند.
امیل دورکیم (1917-1858) دراثر معروف خود به نام خودکشی آن را پدیده ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می کند :"خودکشی عبارت است ازهرنوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می بایست چنان نتیجه ای به بار آورد ."
هم چنین می توان به تعریف دشه اشاره کرد که می گوید : " اقدامی معمولاً از روی آگاهی برای سر به نیست کردن خود به آن ترتیب که مرگ هدف یا وسیله باشد ."
آشیل دلماس نیز خودکشی را عبارت می داند از " عملی که به وسیله ی شخص برای معدوم ساختن خود انجام می دهد ، در حالی که اختیار مرگ و زندگی در حیطه قدرت اوست و از لحاظ اخلاقی موظف به انجام این عمل نمی باشد .
مین جر روانشناس ، میل به مرگ را نزد فرد خودکش آرامشی می داند که دراثر تنشهای جامعه - محدودیت های اجتماعی واخلاق ،که توانسته مانع ازرهاشدن انرژی پرخاشگری و جنسی فرد شود ودر نهایت فشار داخلی پدید می آورد به آن دست پیدا کرده است.
ژان باچلر در کتاب خودکشی خود در مورد خودکشی گریز کرایانه می نویسد که " انسان با خودکشی کردن سعی می کند از روبرو شدن با شرایط غیر قابل تحمل زندگی فرار کند." به عبارت دیگر وی خودکشی را خروج از شرایط نامساعد ودشوار زندگی می داند .فردی که اقدام به خودکشی می کند از نتیجه عمل خود آگاهی دارد و این مهم ترین مسئله در تشریح و تبیین پدیده خودکشی است. برخی مانند ارسطو خودکشی به منظور فداکاری ( دگرخواهانه ) را خودکشی محسوب نمی کنند ؛ ارسطو خودکشی را عملی برای معدوم ساختن فرد توسط خودش می داند که" به منظور فداکاری نمی باشد ،یعنی فرد برای قربانی شدن به انتحار دست نمی زند ". اما اسول که دورکیم در کتاب خودکشی به نظر وی اشاره کرده نظری عکس نظریات یاد شده دارد ، اسول معتقد است که "در خودکشی تمام خصوصیات دیوانگی دیده می شود ." او با استناد به این نظر نتیجه می گیرد که خودکشی عملی غیر ارادی است و نباید تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد . دانامردیث لیزاردی در رساله ی دکترای خود معتقد است که اگرچه بسیاری از تحقیقات نشان دهندی این است که اکثر افرادی که اقدام به خودکشی می کنند ،ذهن بیمار دارند اما این نظریات را نمی توان به همه ی بیماران روانی تعمیم دادو معتقد بود که آنها در طول بیماری خود حتماً یک بار به خودکشی اقدام می کنند. انستیتو ملی بهداشت روانی امریکا "خودکشی را تلاشی آگاهانه برای خاتمه دادن به زندگی شخصی توسط خودش می باشد که ممکن است این تلاش به اقدام تلاشی فقط به شکل احساسی در فرد بماند .
منابع:
• آسیب شناسی اجتماعی(جامعه شناسی انحرافات)/ دکتر رحمت الله صدیق سروستانی
• جامعه شناسی خودکشی/استیو تیلور/ترجمه:دکتر رسول ربانی
http://www.rs272.com/ http://www.sahand272.blogfa.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://rs272.tarlog.com/